«برفی کردن» در ایران و تاجیکستان

«برفی کردن» در ایران و تاجیکستان

«برفی کردن» یکی از سنت‌های کهن زمستانی در مناطق سردسیر ایران و کشورهای همسایه مانند افغانستان و تاجیکستان است. این رسم معمولاً با نخستین برف سال آغاز می‌شود، که در جریان آن، مردم با بردن برف به خانه یکدیگر یا با انجام بازی‌های خاص، مهمانی‌هایی ترتیب می‌دهند.

به گزار مجله لوکس، این آداب و رسوم، همراه با ادبیات و موسیقی، میراث فرهنگی ارزشمندی هستند که نه‌تنها لحظه‌های زیبایی را در زندگی مردم می‌سازد، بلکه پیوندهای عمیق فرهنگی و اجتماعی را تقویت می‌کند. هدف از سنت دیرینه «برفی کردن»، تقویت روابط اجتماعی و جشن گرفتن طبیعت زمستانی است که با غذاهای محلی مانند آش و شیرینی‌های مختلف همراه می‌شود. خرده‌ آیین‌ «برفی کردن» در هر منطقه‌ای متفاوت است و با بازی‌ها و مراسم‌های متفاوت اجرا می‌شود.  

در ادامه، چند نمونه از اجراهای «برفی کردن» در نقاط مختلف ایران اشاره می‌شود:

«در منطقه جاسب، از شهرستانِ محلات، هم‌زمان با نخستین بارش برف، زنان آبادی در فکر «برفی‌کردن» دوستان و خویشان می‌افتند. مقداری برف را در دستمالی می‌بندند، به گونه‌ای که مشخص نباشد و به پسر نوجوانی می‌دهند که آن را به خانه یکی از دوستان یا خویشاوندان ببرد. به پسرک که حتماً باید چست و چابک باشد، سفارش‌های لازم را می‌کنند که به تله نیفتد.

وقتی پسرک به خانه مورد نظر می‌رود و دستمال را تحویل صاحب‌خانه می‌دهد، باید فرار کند و بگوید: «برفی شدید». اهل خانه او را دنبال می‌کنند، اگر او را گرفتند، با مهربانی به درون خانه می‌برند و با سُرمه یا دوده پشت دیگ صورتش را سیاه می‌کنند و مقداری نخود و کشمش در جیب او می‌ریزند و می‌گویند: «به مادرت بگو زحمت کشیدی، انشاء‌الله مبارک است». پسرک به خانه برمی‌گردد و به مادرش می‌گوید: «دُومم سیاه کرن»، یعنی صورتم را سیاه کردند. آن وقت اهل خانه تدارک آش‌رشته را می‌بینند و ضمن معذرت‌خواهی از برنده بازی، او را به همراه اعضای خانواده برای ناهار یا شام دعوت می‌کنند؛ اما اگر پسرک که برف را برده، موفق به فرار شود، برنده بازی محسوب می‌شود. از این‌رو، خانواده‌ای که برف را گرفته‌اند، آش تهیه می‌کنند و با خوش‌رویی به خانه پسرک رفته، همه اعضای خانه را برای خوردن آش دعوت می‌کنند.»

«در بیجار برفی‌کردن این‌گونه است که فردی مقداری برف در کیسه‌ای می‌گذارد و یا در جیب خود پنهان می‌کند و به خانه فرد مورد نظرش می‌رود. مدتی می‌نشیند و در فرصتی مناسب کیسه برف را روی آتش کرسی خالی می‌کند و از خانه خارج می‌شود. پس از خروج از حیاط خانه می‌گوید: «شما را برفی کردم» و با سرعت دور می‌شود. اگر صاحب خانه نتوانست او را بگیرد، باید وی و خانواده‌اش را برای شام دعوت کند، اما اگر او را گرفت، صورتش را سیاه می‌کند و خانواده آورنده برف مهمانی می‌دهد. اگر صاحب خانه در لحظه‌ای که آورنده برف کیسه برف را خالی می‌کند، متوجه کارش شود و بتواند او را بگیرد، نه فقط صورتش را با ذغال سیاه می‌کند، بلکه او را وارونه سوار الاغ می‌کند و به همراه ساز و دهل در آبادی می‌گرداند. گروهی هم به دنبال آنها راه می‌افتند و با این وضعیت او را به در خانه‌اش می‌رسانند. در آنجا شخص بازنده همه افراد حاضر را برای شام دعوت می‌کند.»

«در گناباد مقداری «کف» را در ظرفی می‌گذارند و در زیر ظرف کاغذی می‌چسبانند و به دست پسرک چابکی می‌دهند تا آن را برای یکی از دوستان یا خویشاوندان ببرد. کف نوعی ماده خوراکی است که آن را از «اُشنان» و «چوبک» که ریشه گونه‌ای گیاه بیابانی است، تهیه می‌کنند. چون کف مزه‌ای تند دارد، برای شیرین کردن آن مقداری «دوشاب» (شیره انگور) یا شیره هندوانه به آن اضافه می‌کنند. صاحب‌خانه ظرف کف را می‌گیرد. پسرک در همان لحظه فریاد می‌زند: «برفی ما از شما» و صاحب‌خانه را متوجه کاغذ زیر ظرف می‌کند که رویش این شعر را نوشته‌اند: «قاصدی آمد زما سوی شما / ظرف کف آورد از بهر شما، برفی ما از شما / مهمانی شما از ما». به این ترتیب، صاحب‌خانه که «برفی‌شده» است، باید تدارک مهمانی را ببیند.»

«در تربت حیدریه به‌ویژه در منطقه جلگه‌رخ چنین رسم است که در سال‌های خشک و کم‌باران، کشاورزان پس از نزول اولین برف زمستانی مقداری برف در یک قوطی کبریت یا جعبه‌ای می‌ریزند و توسط یکی از اهالی برای یکی از کشاورزان و مالکان محل می‌فرستند. گاه ممکن است شعری مانند «برف می‌آید چو پنبه باد صرصره ده مو / قاصدی اومد زسوی شو مو، گر گریفتی روی او را می‌کنی همچون ذغال / ورنه امشو اهل ده باشیم مهمون شومو». اگر گیرنده برف موفق به دستگیری قاصد نشود و روی او را سیاه نکند، باید به شکرانه اولین برف برای دیگر کشاورزان شامی تهیه کند و به آن‌ها مهمانی بدهد.

در برخی دیگر از روستاهای این منطقه مردم به جای کف، ظرفی آش یا پلو به خانه مورد نظر خود می‌فرستند و زیر آن مقداری برف بسته‌بندی شده، به همراه کاغذی که این بیت‌ها روی آن نوشته شده است، می‌گذارند: برف و باران است و توفان در هوا / قاصدی آمد که برفی از شما، گر گرفتی روی او را کن سیاه / ور بماند روی او مانند ماه، شرط باشد جمله را مهمان کنی / جوجه را زیر پلو پنهان کنی.

در آبادی‌های دیگر آن مانند مَحْوِلات و فیض‌آباد، مقداری برف را در پاکتی می‌گذاشتند و آن پاکت را در بقچه‌ای می‌پیچاندند و به خانه دوست یا خویشاوندی می‌فرستادند. شخصی که بقچه را می‌برد، معمولاً از میان زن‌ها یا خدمتکارها انتخاب می‌شد، تا بتواند به اندرونی برود و بقچه را تحویل کدبانو بدهد. در آباده کسی که بسته برف را می‌برد، همین‌ که بسته را می‌داد، می‌گفت: «برف ما خانه شما، کاچی شما خانه ما». بازنده باید کاچی می‌پخت و مهمانی می‌داد. در آباده کاچی با آرد و روغن و شیر و زردچوبه درست می‌شود. اگر کسی که برف را برده بود، دستگیر می‌شد، سه‌پایه آهنی اجاق را به گردنش می‌آویختند و آن قدر او را نگه می‌داشتند، تا خانواده‌اش می‌آمدند و به باخت خود اعتراف می‌کردند. آن زمان سه‌پایه را از گردن آن فرد برمی‌داشتند. در «دشت بیضاء» از آبادی‌های شهرستان آباده اگر قاصد را دستگیر می‌کردند، رویش را سیاه می‌کردند و الکی روی صورتش می‌گرفتند و در آبادی می‌گرداندند.

همچنین در صنعا از توابع آباده، اگر آورنده برف دستگیر می‌شد، مقداری آب بر سر و رویش می‌ریختند و سه‌پایه به گردنش می‌آویختند، تا خانواده‌اش بیاید و با پرداخت جریمه او را آزاد کند. جریمه نیز مقداری خوردنی مانند کشمش، برگه زردآلو، سنجد و بادام بود.» 

«در اقلید فارس به بهانه فرستادن «لقمه محبت» یا «کاسه همسایه‌گری» برفوکی یعنی تحفه و هدیه همسایه سعی می‌کردند فرد مورد نظرشان را «برفوکی» کنند. فردی که بسته برف را می‌داد، فریاد می‌کشید: «برفوک ما خونه شما، امشو میشِم مهمون شما» و بلافاصله فرار می‌کرد. اگر او را می‌گرفتند، سه‌پایه اجاق را به گردنش می‌آویختند و جارویی هم به پشتش آویزان می‌کردند، به گونه‌ای که حالت دُم پیدا می‌کرد و با همان وضعیت او را از خانه بیرون می‌کردند. نکته جالب در اقلید این بود که هنگامی که فرد آورنده برف را دنبال می‌کردند، اگر او خود را به حوض آبی می‌رساند و دستش را در آب می‌زد، از مجازات معاف می‌شد.»

«در برخی از روستاهای شهرستان خمین، پس از بارش نخستین برف، افرادی که برای برف‌روبی به پشت‌بام خانه‌های خود می‌روند، از طریق دریچه بخاری یا دریچه آشپزخانه مقداری برف به درون خانه همسایه می‌ریزند و به این طریق آن‌ها را برفی می‌کنند. پس از این کار با صدای بلند همسایه را صدا می‌زنند و می‌گویند: «برفی ما از شما». همسایه که متوجه برف ریخته‌شده در خانه می‌شود، آماده برپایی مهمانی می‌شود.»

«در برخی از شهرهای مازندران و گرگان نیز در سال‌های دورتر رسم «برفی‌کردن» رایج بود، با این تفاوت که آن‌ها چنین رسمی را محدود به نخستین برف نمی‌کردند و هرگاه برف می‌بارید، آن را به جا می‌آوردند. آن‌ها روی کاغذی چند بیت شعر می‌نوشتند که به آن «برف‌نامه» می‌گفتند. سپس ظرفی غذا یا مقداری پارچه را به‌ همراه آن «برف‌نامه» در بقچه‌ای می‌پیچیدند و به پسرشان می‌دادند تا ببرد و به دست خانم خانه مورد نظرشان بدهد. پسرک معمولاً می‌گفت: مادرم این غذا را پخته، مقداری هم برای شما فرستاده است. یا اگر در بقچه، پارچه گذاشته بودند، چنین می‌گفت: «مادرم گفت از این پارچه می‌خواهم بخرم شما هم نگاه کنید، ببینید جنس آن خوب است یا نه». اگر بقچه را باز می‌کردند، بازی را باخته بودند، ولی اگر پسرک را می‌گرفتند با دوده دیگ رویش را سیاه می‌کردند. آن قدر این کار را ادامه می‌دادند، تا پسرک فریاد می‌کشید: «مهمانی به گردن من». او باید چندین بار این جمله را تکرار می‌کرد، تا رهایش کنند. پس از آن با همان روی سیاه به خانه برمی‌گشت و به مادرش می‌گفت تا تدارک مهمانی را ببیند. در «برف‌نامه» این بیتها را می‌نوشتند: برف می‌بارد چو جیحون از هوا / قاصد ما آمده سوی شما، قاصد ما را اگر کردی سیا / شیرینی دارد تعلق بر شما، گر نکردی روی قاصد را سیا / شیرینی حاضر نما از بهر ما. ایـن رسم همچنین بـه «فرستادن برف‌نامه» معروف بـود.

مراسم برفی در تاجیکستان نیز از سنت‌های قدیمی این کشور است. این آیین شامل نوشتن و ارسال «نامه‌های برفی»، بازی‌های شوخ‌طبعانه، و جشن‌هایی با غذاهای محلی، موسیقی و پایکوبی است. این رسم که ریشه در باورهای اساطیری دارد، به مرور از حالت نمادین به شکلی سرگرم‌کننده و اجتماعی تغییر یافته است. شعرهایی مانند «برف می‌بارد به فرمان خدا، برف نو از ما و برفی از شما» نیز در این مراسم خوانده می‌شود.

در تاجیکستان و همچنین شهرهای تاجیک‌نشینِ ازبکستان مانند سمرقند، بخارا و اندیجان برای «برفی کردن» برف نمی‌فرستند، بلکه نامه‌ای می‌نویسند و به دست فرد چالاکی می‌دهند تا آن را به خانه شخص معینی ببرد. به این نامه «برفی» می‌گویند. ذکر نام فرستنده «برفی» و گیرنده آن الزامی است. حامل‌ نامه به خانه فرد مورد نظر رفته و به بهانه‌ای وارد خانه می‌شود. پس از احوالپرسی و در وقت «چای‌خوری» فرصت را غنیمت یافته، با احتیاط نامه را زیر کورپَچه (تشکچه) یا «دسترخوان/ دستارخوان» (سفره) می‌گذارد، پس از خداحافظی هنگامی که کمی از خانه دور می‌شود، اطلاع می‌دهد که «برفی» آورده و در فلان‌جا گذاشته است. پس از آن به سمت خانه خود می‌گریزد. اگر تا پیش از رسیدن به خانه، دستگیرش کنند، خانواده او باید مهمانی بدهند، در غیر این صورت برنده بازی محسوب می‌شود و حریف مهمانی می‌دهد.

گاهی اوقات نامه «برفی» را از روستایی به روستای دیگر می‌فرستند. در چنین موردی، فرد حامل «برفی» با اسب به روستای مورد نظر می‌رود. پس از گذاشتن نامه و اعلام آوردن «برفی» با اسب به سمت روستای خود می‌گریزد. اهل روستا نیز او را با اسب تعقیب می‌کنند. در این صورت اهالی هر دو روستا به کمک «نمایندگان» خود می‌آیند. مثلاً اگر فاصله روستاها زیاد باشد، ساکنان روستایی که «برفی» فرستاده‌اند، در بین راه «پایگه» برگزار می‌کنند، یعنی اسب‌های دونده و چالاک را زین و لجام زده، به‌طور آماده‌باش نگاه می‌دارند که اگر لازم باشد اسب تازه‌نفسی در اختیار نماینده خود قرار دهند. اگر تعقیب‌کنندگان بتوانند حریف را پیش از رسیدن به روستای او دستگیر کنند، برنده بازی محسوب می‌شوند و در غیر این صورت بازنده‌اند.

در برخی از این مناطق نیز اگر شخص آورنده «برفی» را دستگیر کنند، رویش را با دوده دیگ سیاه و برعکس سوار خر می‌کنند و او را در آبادی می‌گردانند و می‌گویند: «این سزای کسی است که برفی می‌آورد و دستگیر می‌شود». در هر حال، بازنده باید ضیافتی ترتیب بدهد و از طرف مقابل پذیرایی کند. این ضیافت به همراه «ترانه‌سرایی و شعرخوانی و رقص و بازی صورت می‌گیرد». فرستنده «برفی» انواع خوراک‌ها، میوه‌ها و آجیل‌ها، همچنین تعداد افراد خود را برای ضیافت معین می‌کند.

شعری از تمهید سمرقندی، تصویرگر مراسمی گرم و صمیمی است که در آن زنان با پذیرایی‌های خوشمزه و موسیقی سنتی فضایی دل‌انگیز خلق می‌کنند. در این شعر آمده است: 

«ریزه ریزه برف می‌بارد سفید

یک ضیافت از شما داریم امید

خانه‌ها را گرم ساخته از آلو

دلمه‌ها و منتو و آش پلو

نان تفتان و مویز سایگی

گوشت کِکلیک پاره کرده خاصه‌گی

کلچه‌های کنجیدین و شیرمال 

نان و آلو و دلافروز و انار

حافظ خوشخوان و تنبور و دوتار

نای و غیژک، دوستان بیغبار»

*منابع: مرکز دایرةالمعارف اسلامی، دانشنامه ملل و مجله بخارا 

انتهای پیام 

خروج از نسخه موبایل