اگرچه چهرههای تأئید شده از سوی شورای نگهبان نزد مردم ناآشنا نیستند، اما ادعای نشستن بر کرسی ریاست جمهوری امر دیگری است که لازمه آن داشتن هنر دولتمردی؛ آنهم در موقعیتی است که اکنون ایران در آن بهسر میبرد. این امر در وهله نخست نیازمند مشروعیت و اعتباری است که هریک از مدعیان ریاست بر جمهور باید از آن برخوردار باشند. در این صورت قادر به تشکیل دولت توانا و کارآمد خواهند بود؛ آن هم در کشوری که وضع پیچیدهای در همه سطوح سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی دارد.
پیچیدگی اوضاع در ایران به لایههای در هم تنیدهای مربوط است که هریک بر دیگری میتواند تأثیر همافزا داشته و کار را برای هر دولت با هر مدعا با همان پیچیدگی و سختی همراه کند. از این رو دولت چهاردهم و سکاندار آن نه میراثدار اسبزین شده در جادهای هموار، بلکه با مشکلات هزارتویی روبروست که عبور از جادههایش، دولتمردی کارکشته و صاحب ایدههای قوی با پشتوانه محکم از حیث اعتبار و مشروعیت نزد مردم کلافه از بلاتکلیفیها و عدم قطعیتها میطلبد. اینجا دیگر تنها وسوسههای نشستن بر کرسی ریاستجمهوری و تحقق آن به هر وسیله ممکن مطرح نیست، بلکه انگیزه، اراده و کارآمدی برای داشتن سیاستی راهبردی میخواهد که توان آن از هر مدعی با شعارهای گاه عوامگرایانه بیرون است.
پیچیدگی اوضاع از آن روست که اکنون کشور درون چالههایی گرفتار شده که از جمله مهمترین آنها اعتماد از دست رفته نزد مردمی است که کارآمدی دولتمردان را به چالش کشیدهاند. ناتوانی دولت در پاسخ به مطالبات مردم بر عمق مشکل بالا افزوده است. در اینحال ساختار سیاسی به دلیل رقابتهای کسالتبار میان طیفها و جریانهای سیاسی، تصویری از بحران هویت را نزد عموم به نمایش گذاشته است.
دیوانسالاری به بیماری، فساد و ناکارآمدی آلوده است. کاهش منابع و ناتوانی در توزیع عمومی آن در کنار تهدیدهای خارجی ناشی از اختلافات جاری با جامعه جهانی، هر دولتمردی را در اداره امور با سختی جانفرسا روبرو میکند. بنابراین ادعای نشستن بر کرسی ریاست جمهوری و شیرینی تحقق آن هرگز با سختیهای بعد از آن یکی نیست؛ بهویژه وقتی که زمان برای پاسخ به مطالبات فوری و میان مدت مردم تنگ است.
رئیس دولت چهاردهم لازم است از ویژگیهایی برخوردار باشد که با داشتن اعتماد مردمی و مشروعیت و اعتبار حاصل از آن بتواند چند کارویژه را با خود همراه کند: نخست؛ قدرت تإثیرگذاری بر نگرشهای عمومی برای عبور از مشکلات. دوم؛ تأثیرگذاری بر محاسبات نه تنها مردم، بلکه حاکمیت در درک منافع حاصل از اجرای سیاستهای در دست اجرا. سوم؛ توانمندی در تقویت وفاق، وحدت و همگرایی میان طیفهای گسترده تحولخواه و سازماندهی منطقی مطالبات آنان.
بهاین ترتیب شور انتخاباتی برای گزینش رئیس دولت چهاردهم و ایجاد رغبت در مردم برای مشارکت به مشخصههای نامزدی گره میخورد که برای پرسشهای زیر پاسخ مناسب و درخور داشته باشد: این که آیا مدعی ریاست با توجه به سابقهاش نزد مردم، شبیه شعارهایش هست؟ او از چه چیز و چه رویکردی حمایت میکند؟ چه میزان متعهد به وعدهها و شعارهایش خواهد بود؟ آیا هنگام نشستن بر کرسی ریاست قوه مجریه به راستی اراده عمومی را نمایندگی میکند و توانایی آن را دارد که اراده عمومی را به سیاست عمومی تبدیل کند؟ آیا توانا در تشکیل و استقرار دولت قوی با ایدههای راهگشا خواهد بود؟ و سرانجام این که آیا قادر است اعتماد عمومی را در فضایی مسالمتآمیز بازسازی کند؟
همه آنچه در بالا آمد بخشی از ویژگیهای لازم برای دولتمردی قوی در بزنگاه کنونی کشور است که وضع آن با گذشته تفاوت بسیار کرده است. مردم امروز بیش از آن سرخورده از شعارهایی هستند که پیش از این بارها و بارها تجربه کردهاند. آنان به اندازهای سیاسی شدهاند که چهرهها و رویکردها را به درستی از هم تشخیص داده و کمتر دچار هیجانات شعارزدگی شوند.
وقت برای رئیس جمهور آینده تنگ است.