در اولین برخورد با هر ساختمانی ابتدا نمای آن به چشم میآید، زیبایی، رنگ، سبک، کیفیت، سلیقه و … در یک ساختمان معرف هویت و شناسنامه آن پروژه است.
در فرهنگ واژهها نما به معنای صورت ظاهری هر چیزی و هر آنچه که در معرض دید و در برابر چشمان ما قرار میگیرد تعریف شده و در کل منظره خارجی بنا و عمارت، قسمت خارجی ساختمان و نماسازی و روسازی از اقداماتی است که هر معماری برای ساختمان خود انجام میدهد.
نما درون ساختمان را از بیرون و فضای خصوصی را از فضای عمومی جدا میسازد و حاکی از موقعیت فرهنگی سازندگان ساختمان و نشانگر میزان نظم طرح ساختمان، امکانات و ذوق تزیین و خانه آرایی طراح و مالک آن است.
یک نما به مثابه معرفی وضعیت ساکنان ساختمان در بین عموم است. نما در واقع صورت ساختمان و بهترین بیان حالتی است که معمار ساختمان از خود در برابر بیرون ارائه می کند. نماهای داخل ساختمان بیشتر جنبه خصوصی دارند، ولی نماهایی که به سمت کوچه و بافت شهر هستند، عمومیت پیدا می کنند.
بنابراین وجوه پشت و جلوی ساختمان از یک طرف دارای نمود اجتماعی و از طرف دیگر نمود مشخص ساکنان خود است بنابراین نمای هر ساختمان باید هم با فضای عمومی همبستگی داشته باشد و هم بتواند حجم داخلی ساختمان را بیان نماید.
نمای هر ساختمان موثر در مجموعه شهری است که در آن حضور دارد و این تاثیر را در بدنه خیابانها یا میدانها که در آن قرار گرفته است می گذارد. اگر به نمای ساختمان واحدی، بدون در نظر گرفتن نمای دیگر ساختمانها فکر شود، همگونی نمای شهری در کلیت از بین میرود.
تناقض بین جنبه شهری و بیان فردی نما در صورتی میتواند از بین رود که ساختمان جزیی از شهر در نظر گرفته شود و ارتباطات آن با محیط اطراف چند جانبه باشد. نمای رو به کوچه و خیابان باید تابع عوامل همبستگی بین نماهای اطراف باشد. اما در عین حال بر اساس ترکیبی از اجزا مختلف بر حسب عملکرد، ابعاد و مصالحشان شخصیت خاص خود را دارد.
نما در واقع یک سطح صاف و تخت نیست بلکه آن سطح انتقالی بین فضای داخل و خارج است که با عقب نشستگی و تراس و غیره با فضای داخل مسکن ارتباط پیدا میکند.
برای اینکه نمای ساختمان حریم خصوصی ساکنان خود را حفظ کند باید نسبت به خیابان بستهتر و محفوظتر باشد.
نمای ساختمان باید بهدنبال خلق یک کلیت هماهنگ بهوسیله تناسب خوب پنجرهها، بازشوهای در، سایبان و محدوده سقفها، سازه عمودی و افقی، مصالح، رنگ، عناصر تزیینی و… باشد. پنجرهها همواره با دیگر عناصر دیوار، سطوح باز و بسته، تیره وروشن، صاف و ناهموار را بوجود می آورند. به علت تکرار دوره ای پنجره ها، در ساختمانهای چند طبقه، نظم کاملی به چشم میخورد. اما گاه بهعلت افزایش نور در طبقات بالاتر کاهش داده میشود و این نظم آهنگ خود را از دست میدهد.
جداسازی عناصر افقی و عمودی تاثیر کلی در نما دارد. تناسبات عناصر ساختمان لازم است با کل ابعاد ساختمان مطابقت داشته باشد. برای مثال در ساختمانهای کوتاه عریض، ابعاد عرضی غالب خواهد بود. در ساختمانهای بلند عناصر باریک برتری خود رانشان میدهند. در و پنجره و نعل درگاهها تاثیر خاصی در نما میگذارند. ناودانها، سایه بانها، پیش آمدگیهای سقف و بالکنها ایجاد سایه های خاصی بر روی نما میکنند.
تفاوت سطح ها باید در نما مشخص باشد. برای مثال بین طبقه همکف، سایر طبقات و طبقه انتهایی باید یک تفاوت اساسی وجود داشته باشد. ترکیب کلی نما در واقع نظم در این تفاوتها است.
عناصر اصلی نما مثل پنجره، در، سطوح و محدوده پایانی سقف و غیره در شکل، رنگ، و مصالحشان با یکدیگر اختلاف دارند. این عناصر معناهای متفاوتی دارند. مثلا نمیتوان بالا و پایین پنجره و در را با هم همردیف کرد. اگر ارتفاع این بازشوها یکسان نباشد می توان از ضرایب مشترک و یا رنگهای یکسان استفاده نمود. نسبتهای هندسی نقش تعیین کننده ای در هماهنگ سازی ظاهر نما دارند. میتوان پنجره ها را در گروههای کوچکتر ترکیب شده که شکل مشخصی را ایجاد میکنند دسته بندی کرد. نماها می توانند از نظر مصالح نیز با یکدیگر متفاوت باشند.
مصالح نما در رنگ، شکل، زبری و خشنی نما تاثیر می گذارد. مصالح بومی نشان میدهد که نما مربوط به چه منطقهای است.
ترکیب پنجرهها، ایوانها، درها و بهطور کلی بازشوها، همچنین بافت و جنس نما و کمپوزسیون آن در هر عصر متفاوت است و در عین حال در یک تداوم شهری تغییر میکند. طراح میتواند نما را به عالیترین حد ترکیب معماری برساند و یا آنرا تا حد یک سطح بدون طراحی و فکر رها کند.
در اعصار مختلف بازشوها به شکل مشابهی در سطح نما قرار میگیرند و تنوع در قرار گیری آنها تابع عوامل داخلی چون بزرگی ساختمان، عریض بودن آن و یا عوامل اقلیمی چون جهت قرارگیری و محل قرارگیری است. در پهنای دیوار نما تعبیه پنجره دو جداره، آفتابشکن، سایبان و … نقش تنظیم کننده شرایط آب و هوایی فضاهای داخلی را خواهد داشت.
در دیوارهای باریک معاصر این عمل با جلو و عقب آمدن ساختمان انجام میشود. یکی از عوامل ضروری درهویت نما تعیین محدوده نما است. نمایی می تواند در طرح خود موفق باشد که به این سوالها پاسخ گوید. محدوده عمودی جانبی ساختمان کجاست؟ خط پایانی افقی ساختمانی چگونه است و مرز ساختمان در آسمان به چه شکل است؟ انتهای ساختمان چگونه به پایان میرسد؟ گوشههای ساختمان چه وضعی دارد؟ اگر ساختمان همسایه ای دارد ارتباط نمای ساختمان فعلی با نمای همسایه چگونه به پایان می رسد؟ گوشههای ساختمان چه وضعی دارد؟ اگر ساختمان همسایه دارد ارتباط نمای همسایه چگونه است و اگر در فضا قطع می شود این ارتباط چگونه است.
محدوده های افقی ساختمان عبارتند از نقطه اتصال به آسمان ( محدوده پایانی ساختمان) نقطه اتصال به زمین (محل نشستن ساختمان بر زمین) و پوشش ساختمان مثل بام و شیروانی. محدوده پایانی ساختمان باید معنای اتمام ساختمان را با خود داشته باشد و طبقه همکف ساختمان را با خود داشته باشد و طبقه همکف ساختمان باید مفهوم نشستن ساختمان بر زمین را برساند. طبقه همکف باید در محدوده قد افراد کشش لازم را بر عابر پیاده و بیننده ایجاد کند.
کنج یا گوشه نما در واقع محل برخورد دو نمای عمود بر هم است. کنج میتواند حالت عمود ۹۰ درجه، نیم دایره یا سه وجهی را داشته باشد و هر کدام می تواند تاثیرات متفاوتی را در نما بگذارد. در یک میدان یا چهارراه هماهنگی کنجهای ساختمان هایی که در چهار طرف آن قرار گرفته است می تواند در نمای شهری تاثیر زیبایی داشته باشد.
نمای ساختمان خالق نمای شهری
نمای شهری از مجموعه نماهای مشرف به فضای عمومی بهدست می آید. این نماها از جهتی همگن و از جهتی ناهمگن هستند. میتوانند همگن باشند چون با استفاده از زبانی مشترک روی بدنه اجزا شهر اجرا می شوند و اما از آنجا که هر کدام از این فضاها به کمک این زبان، مقاصد و نیازهای خود را بیان میکند، ناهمگن هستند. در شهرهای ما زبان مشترکی بین نماها وجود ندارد. نه فرهنگ مشترکی برای بیان دارند، نه مصالح یکسانی بهکار گرفته اند و نه سبک مشخصی را دنبال میکنند.
در واقع هر یک از نماها در شهر نشانه وضعیت اقتصادی و اجتماعی سازنده و نحوه تفکر و نگرش او به مسایل مختلف است.
نمای شهری در واقع ترکیبی از اجزا متفاوت است که بر اساس اتفاقاتی که در خیابانها ومعابر میافتد شکل میگیرد.
این اجزا در صورت رعایت مسایلی که پیش از این نیز به آن پرداخته شد میتوانند با یکدیگر نقاط اشتراک جالبی داشته باشند که نمی توان وجود آنها را نفی کرد.
عناصر پراهمیت درنمای ساختمان
ورودی یکی از عناصر حایز اهمیت نما در ساختمان است که محل و اهمیت طراحی آن به شکل مستقیم نمایانگر نقش و عملکرد ساختمان است. در ورودی نشانه گذر از فضای عمومی خارجی به فضای خصوصی داخلی و یکی از مهم ترین عناصری است که میتوان به عنوان نشانه ساختمان از آن نام برد.
بیشترین مشکل زمانی است که ورودی وسایل نقلیه به حیاط پارکینگ با ورودی خود ساختمان یکی شود. در این حالت فرد وارد شونده به ساختمان فقط یک راه باریک کنار دیوار برایش باقی میماند. گاه نیز ورودی یک ساختمان مسکونی بیش از حد پرتجمل است، بهنحوی که عملکرد ساختمان را دگرگون میسازد. زمانی هم ورودی به یک بنای بزرگ تنها با روزنهای امکان پذیر میشود. تناسب ورودی و حجم ساختمان می تواند نقش مهمی در توجیه عملکرد و شکل ساختمان داشته باشد.
طبقه همکف ساختمان قسمت اتصال به زمین یا کف پیاده رو است، به صورت قابل توجهی در معرض دید قرار میگیرد. طبقه همکف اهمیت ویژه ای در زندگی شهری دارد، به این علت که عابران پیاده این قسمت را بهطور مستقیم میبینند. از این رو نمای این قسمت پر اهمیت است و مصالح مورد استفاده در این قسمت باید نسبت به بقیه ساختمان با دوامتر و مستحکم تر باشد تا عابر در نگاه به نمای ساختمان احساس ثبات کند. ساختمانهایی که طبقه همکف آنها عملکرد تجاری دارد، بهدلیل تغییر دکوراسیون واحدهای تجاری دایما دستخوش دگرگونی میشوند. همین موضوع موجب میشود که ساختمان مذکور شخصیت ثابت خود را از دست داده و دارای نمای شناخته شده ثابتی نباشد.
تراسها چشم اندازهای جدیدی نسبت به فضاهای بیرون برای ساختمان فراهم میآورند. بالکنها نباید حالت موقت و ناپایداری که در بیننده تصور بهراحتی جدا شدن از بدنه ساختمان القا شود را داشته باشند.
لبه بام حد و مرز ساختمان و آسمان است و از نظر بصری بام انتهای نماست. بام پوستهای است که بر سر ساختمان قرار دارد. بنابراین لبه بام نمیتواند بدون تفاوت با دیگر قسمت ها در آسمان رها شود.
صورت ظاهر ساختمان و آنچه که در برابر دید عموم قرار دارد، در واقع پر اهمیت ترین قسمت ساختمان در برابر عابران و سایر افراد غیر استفاده کننده از ساختمان است. همانطور که عنوان شد نمای ساختمانها، نمای شهری را ایجاد می کند، اما بهدلیل ضعف قوانین موظف کننده طراح و سازنده در این ارتباط، نمای ساختمان در کمتریننمای هعر ساختمان در شكلدهی به مجموعه شهری كه در آن حضور دارد موثر است. اگر به نماي يک ساختمان بدون در نظر گرفتن نمای ديگر ساختمان های شهر توجه شود، همگونی نمای شهری در مجموع از بين ميرود.
يک بررسی آماری نشاندهندهی اين موضوع است كه در هر سال 50 ميليون نفر به جمعيت شهرنشين كشورهای در حال توسعه اضافه ميشود. در ايران نيز شهرنشينی طی دهه های گذشته با شتاب فزآينده اي گسترش يافته و اين روند همچنان اد امه دارد.
رشد سريع جمعيت و گرايش مردم به شهرنشيني ، تقاضاي فزاينده اي را براي مسكن به دنبال داشته كه اين موضوع در پي خود ،مشكلات عديده اي در زمينه ي توسعه ي شهري به وجود آورده است. ناتواني در پاسخگويي مطلوب و مناسب به اين مسئله، فضاي نامطلوبي را به صورت بي مسكني، بد مسكني و تنگ مسكني براي بسياري از اقشار جامعه به همراه آورده است.
مسکن به عموان یکی از نیاز های نخستین بشر،ابتدایی ترین سوالی بوده که انسان سعی در یافتن پاسخی مناسب و معقول برای آن داشته است،اما همیشه در برنامه ریزی های ملی با مسکن ، نه به عنوان محلی به عموان آسایش ساکنان در ابعاد عینی و ذهنی ، بلکه به عنوان مشکلی اقتصادی برخورد شده است. سازندگان و تولیدکنندگان مسکن آزاد از آنجا که به عنوان فروش و بازگشت سریع سرمایه هستند، سعی در هرچه بیشتر مطرح کردن خود در محله ی مسکونی و نمایشی متمایز از بنای خود دارند و به همین علت یکی از دلایل عمده ناهمگونی نمای ساختمان ها در سطح شهر هستند.
در رابطه با مسکن تعاونی شرایط بدتری وجود دارد. به دلیل وضعیت مالی ضعیف سازندگان و اینکه ساکنان و مالکان به دنبال فروش ساختمان نیستند، ساختمان های ساخته شده بدون انجام عملیات پایانی نظیر نماسازی ،مورد استفاده قرار میگیرد یا با کمترین هزیته و بدون طراحی نما، حجم و کالبد ساختمان ها رها میشود.البته در سالهای اخیر در تهران هیچ ساختمانی بدون نماسازی نبوده است، اما این مسئله در شهرستانها همچنان اتفاق میافتد.
چگونه به موضوع نما در معماری بیندیشیم؟
نما در لغت دهدا به معنی صورت ظاهری هرچیزی ،آنچه که در معرض دید و برابر چشم است،آنچه از بیرون دید میشود،منظره خارجی بنا و عمارت، قسمت خارجی ساختمان و نماسازی ، فن رویازی ساختمان و ساختن نمای عمارت است.
در سالهای اخیر پس از مطرح شدن دوباره اهمیت فضاهای عمومی و لرزش زندگی شهری نمای ساختمانها اهمیت دوبارهای یافته است.نما در عمل درون ساختمان را از بیرون و فضای خصوصی را از فضای عمومی جدا میکند
حاکی از موقعیت فرهنگی سازندگان ساختمان است و نشانگر میزان نظم طرح ساختمان ،امکانات، ذوق تزیین و خانه آرایی طراح و مالک است
.یک نما به مثابه معرفی وضعیت ساکنان ساختمان در بین عموم است.نما صورت ساختمان و بهترین بیان حالتی است که فرد طراح و یا مالک از خود در برابر بیرون دارد.
نماهای داخل ساختمان بیشتر جنبه خصوصی دارند، لیکن نماهایی که به سمت کوچه و بافت شهر باز می شوند، جنبه عمومی تر دارند. بنابراین وجوه پشت و جلوی ساختمان از یک طرف دارای نمود اجتماعی و از طرف دیگر نمود شخصیتی ساکنان خود است، بنابراین نمای هر ساختمان باید با فضای عمومی همبستگی داشته باشد و بتواند حجم داخلی ساختمان را بیان نماید. نمای هر ساختمان در مجموعه شهری که در آن حضور دارد، موثر است و این تاثیر را در بدنه خیابان ها یا میادینی که در آن قرار گرفته است، می گذارد. اگر به نمای ساختمان به صورت مجرد، بدون در نظر گرفتن نمای دیگر ساختمانها فکر شود، همگونی نمای شهری در کلیت از بین می رود. تناقض بین جنبه شهری و بیان فردی نما در صورتی می تواند از بین رود که ساختمان جزیی از شهر در نظر گرفته شود و ارتباطات آن با محیط اطراف چند جانبه باشد. نمای رو به کوچه و خیابان باید تابع عوامل همبستگی بین نماهای اطراف باشد. اما در عین حال براساس ترکیبی از اجزای مختلف بر حسب عملکرد، ابعاد و مصالحشان شخصیت خاص خود را دارد.
نمای ساختمان باید به دنبال خلق کلیتی هماهنگ به وسیله تناسب خوب پنجره ها، بازشوهای در، سایبان و محدوده سقفها، سازه عمودی و افقی، مصالح، رنگ و عناصر تزیینی باشد. پنجره ها همواره با دیگر عناصر دیوار، سطوح باز و بسته، تیره و روشن، صاف و ناهموار را به وجود می آورند. به علت تکرار دورهای پنجره ها، در ساختمان های چند طبقه، نظم کاملی به چشم می خورد. اما گاه به علت افزایش نور در طبقات بالاتر کاهش داده میشود و این نظم آهنگ خود را از دست میدهد.
جداسازی عناصر افقی و عمودی تاثیر کلی در نما دارد. تناسبات عناصر ساختمان لازم است با كل ابعاد ساختمان مطابقت داشته باشد. برای مثال در ساختمان های کوتاه و عریض، ابعاد عرضی غالب خواهد بود. در ساختمانهای بلند، عناصر باریک برتری خود را نشان می دهند. در و پنجره و نعل درگاهها تاثیر خاصی در نما می گذارند. ناودانها، سایه بان ها، پیش آمدگیهای سقف و بالکن ها سایه های خاصی روی نما ایجاد می کنند. تفاوت سطحها باید در نما مشخص باشد. برای مثال بین طبقه همکف، سایر طبقات و طبقه انتهایی باید تفاوتی اساسی وجود داشته باشد. ترکیب کلی نما نظم در این تفاوتها است.
عناصر اصلی نما مثل پنجره، در، سطوح و محدوده پایانی سقف و غیره در شکل، رنگ و مصالح با یکدیگر اختلاف دارند. این عناصر معانی متفاوتی دارند. مثلا نمی توان بالا و پایین پنجره و در را هم ردیف کرد. اگر ارتفاع این بازشوها یکسان نباشند، می توان از ضرایب مشترک با رنگ های یکسان استفاده نمود. نسبتهای هندسی نقش تعیین کننده ای در هماهنگ سازی ظاهر نما دارند. می توان پنجره ها را در گروه های کوچکتر ترکیب شده که شکل مشخصی را ایجاد می کنند دسته بندی کرد. نماها می توانند از نظر مصالح با یکدیگر متفاوت باشند.
مصالح نما در رنگ، شکل، زبری و خشنی نما تاثیر می گذارد. مصالح بومی نشان میدهد که نما مربوط به چه منطقه ای است.
ترکیب پنجرهها، ایوانها، درها و به طور کلی بازشوها، همچنین بافت و جنس نما و کمپوزسیون آن در هر عصر متفاوت است و در یک تداوم شهری تغییر می کند.
طراح می تواند نما را به عالی ترین حد ترکیب معماری برساند یا آن را تا حد س طحی بدون طراحی و فکر رها کند.
در اعصار مختلف بازشوها به شکل مشابهی در سطح نما قرار می گیرند و تنوع در قرارگیری آنها تابع عوامل داخلی چون بزرگی ساختمان، عریض بودن آن یا عوامل اقلیمی چون جهت قرارگیری و محل قرارگیری است. در پهنای دیوار نما، تعبیه پنجره دو جداره، آفتاب ش کن و سایبان نقش تنظیم کننده شرایط آب و هوایی فضاهای داخلی را خواهد داشت.
در دیوارهای باریک معاصر این عمل با جلو و عقب آمدن ساختمان انجام می شود. یکی از عوامل ضروری در هویت نما تعیین محدوده نما است. نمایی می تواند در طرح خود موفق باشد که به این سئوالات پاسخ گوید.
محدوده عمودی جانبی ساختمان کجاست؟
خط پایانی افقی ساختمانی چگونه است و مرز ساختمان در آسمان به چه شکل است؟
انتهای ساختمان چگونه به پایان می رسد؟ گوشه های ساختمان چه وضعی دارد؟
اگر ساختمان همسایه ای دارد ارتباط نمای ساختمان فعلی با نمای همسایه چگونه به پایان می رسد؟
اگر ساختمان همسایه دارد ارتباط نمای همسایه چگونه است و اگر در فضا قطع می شود این ارتباط چگونه است؟
سنگ نرده از 2 جهت برای یک ساختمان مهم هستند. اولین و مهمترین کاربرد آنها در رابطه با محافظت است
محدوده های افقی ساختمان عبارتند از نقطه اتصال به آسمان ( محدوده پایانی ساختمان)، نقطه اتصال به زمین (محل نشستن ساختمان بر زمین) و پوشش ساختمان مثل بام و شیروانی.
محدوده پایانی ساختمان باید معنای اتمام ساختمان را با خود داشته باشد و طبقه همکف ساختمان باید مفهوم نشستن ساختمان بر زمین را برساند. طبقه همکف باید در محدوده قد افراد کشش لازم را بر عابران پیاده و بیننده ایجاد کند.
کنج یا گوشه نما محل برخورد دو نمای عمود بر هم است. کنج می تواند حالت عمود ۹۰ درجه، نیم دایره یا سه وجهی داشته باشد و هر کدام می تواند تأثیرات متفاوتی را در نما بگذارد. در یک میدان یا چهارراه هماهنگی کتجهای ساختمان هایی که در چهار طرف آن قرار گرفته است می تواند در زیبایی نمای شهری تأثیر زیادی داشته باشد.