
پدر و مادری که فرزند خود را کشتند
قتل فرزند توسط والدین، پدیده ای تکان دهنده و عمیقاً دردناک است که ریشه های پیچیده ای در اختلالات روانشناختی، فشارهای اجتماعی و عوامل محیطی دارد و ابعاد حقوقی متفاوتی برای پدر، مادر و جد پدری به همراه دارد.
فاجعه قتل فرزند توسط والدین، یکی از هولناک ترین و غیرقابل باورترین جرایم در جوامع بشری است. این عمل که گویی تمام بنیادهای طبیعی عشق، مراقبت و حمایت را در هم می شکند، نه تنها خانواده و جامعه را در شوک فرو می برد، بلکه پرسش های عمیقی را درباره چرایی وقوع چنین تراژدی هایی مطرح می سازد. درک این پدیده، فراتر از صرف گزارش خبری یا رویکرد صرفاً حقوقی، مستلزم کاوش در اعماق روان انسان، ساختارهای اجتماعی و فشارهای محیطی است. این مقاله با هدف ارائه درکی جامع از ابعاد روانشناختی، اجتماعی و حقوقی پدیده فرزندکشی، به تحلیل علل، بررسی پیامدهای قانونی در نظام حقوقی ایران و ارائه راهکارهای پیشگیرانه می پردازد تا بستری برای آگاهی بخشی و مسئولیت پذیری جمعی فراهم آورد.
درک پدیده فرزندکشی (Filicide): مروری بر ابعاد جهانی و ملی
فرزندکشی (Filicide) به معنای اقدام والدین به سلب حیات از فرزندان خود است و یکی از پیچیده ترین و دردناک ترین انواع جنایات به شمار می رود. این پدیده، هرچند نادر، اما به دلیل ماهیت هولناک آن، همواره مورد توجه روانشناسان، جامعه شناسان و حقوقدانان قرار گرفته است. درک دقیق این اصطلاح و انواع آن، گام نخست برای تحلیل عمیق تر چرایی و چگونگی وقوع آن است.
تعریف و انواع فرزندکشی
اصطلاح Filicide به طور کلی به قتل فرزند توسط والد بیولوژیکی، ناتنی یا فرزندخوانده اشاره دارد. این مفهوم، گسترده تر از Infanticide است که صرفاً به قتل نوزاد یا کودک خردسال (معمولاً زیر یک سال) توسط مادرش اطلاق می شود و اغلب با اختلالات روانشناختی پس از زایمان مرتبط است.
روانشناسان و جرم شناسان، انگیزه های فرزندکشی را به دسته بندی های مختلفی تقسیم می کنند که درک آن ها به تحلیل بهتر این جنایات کمک می کند:
- قتل های ایثارگرانه (Altruistic Filicide): در این نوع، والد معتقد است با کشتن فرزند خود، او را از رنج، سختی یا سرنوشتی بد نجات می دهد. این باور اغلب ناشی از اختلالات شدید روان پریشی است که واقعیت سنجی والد را مختل می کند.
- قتل های روان پریشانه (Psychotic Filicide): این موارد مستقیماً به بیماری های شدید روانی والد، مانند اسکیزوفرنی، افسردگی حاد با ویژگی های روان پریشانه یا اختلال دوقطبی، مرتبط است. والد در حالت هذیان یا توهم، اقدام به قتل می کند.
- قتل های انتقام جویانه (Spousal Revenge Filicide): فرزند به عنوان ابزاری برای انتقام گیری از همسر یا شریک زندگی به قتل می رسد. این عمل اغلب در بستر خشونت خانگی شدید و درگیری های زناشویی وخیم رخ می دهد.
- قتل های سهوی یا ناشی از غفلت (Accidental/Negligent Filicide): این موارد شامل قتل هایی می شود که قصد قبلی برای سلب حیات وجود ندارد، اما به دلیل سوءرفتار، غفلت شدید، یا ناتوانی والد در کنترل خشم یا رفتار خود، اتفاق می افتد.
- فرزندکشی ناشی از آزار (Abusive Filicide): در این دسته، مرگ فرزند نتیجه مستقیم خشونت و آزار جسمی مداوم و شدید از سوی والدین است.
آمارهای نگران کننده و وضعیت ایران
هرچند فرزندکشی پدیده ای نسبتاً نادر در سطح جهانی است، اما هر مورد آن نشان دهنده یک تراژدی عمیق انسانی و شکست سیستم های حمایتی است. آمار دقیق و جامع جهانی و ملی در خصوص فرزندکشی به دلایل متعدد، از جمله محرمانگی پرونده ها و تفاوت در دسته بندی جرایم در نظام های حقوقی مختلف، همواره با چالش هایی همراه است. با این حال، گزارش ها نشان می دهد که زنان و مردان ممکن است با انگیزه ها و در شرایط متفاوتی دست به این اقدام بزنند.
در ایران نیز، پرونده هایی نظیر حادثه دلخراش قتل دو کودک در پیرانشهر توسط مادر یا قتل بابک خرمدین توسط پدر و مادرش، نمونه هایی از این تراژدی ها هستند که هر کدام ابعاد خاص خود را دارند. این موارد نه تنها ابعاد حقوقی، بلکه جنبه های عمیق روانشناختی و اجتماعی را نیز نمایان می سازند که نیازمند تحلیل دقیق تر هستند.
تفاوت های جنسیتی در فرزندکشی
پژوهش ها نشان می دهد که تفاوت هایی در الگوی فرزندکشی میان پدران و مادران وجود دارد:
- توسط مادران: قتل فرزند توسط مادران، اغلب با اختلالات روانی مانند افسردگی پس از زایمان یا روان پریشی پس از زایمان مرتبط است، به ویژه در موارد اینفنتیساید (قتل نوزاد). در برخی موارد نیز، فشارهای اجتماعی، فقر شدید، یا احساس ناامیدی از نگهداری فرزند می تواند انگیزه باشد.
- توسط پدران: قتل فرزند توسط پدران، بیشتر با اختلالات شخصیت، سایکوپاتی، سوءمصرف مواد، یا به عنوان ابزاری برای انتقام جویی از همسر (به ویژه در موارد طلاق یا جدایی) مرتبط است. در برخی فرهنگ ها، حفظ آبرو یا اعمال کنترل شدید بر خانواده نیز می تواند نقش داشته باشد.
این تفاوت ها نشان می دهند که رویکردهای پیشگیرانه و درمانی باید متناسب با جنسیت و انگیزه های احتمالی والد تنظیم شوند.
کاوش در علل: چرا والدین فرزندان خود را می کشند؟ (تحلیل روانشناختی و اجتماعی)
درک انگیزه های پنهان در پس پدیده فرزندکشی، کلیدی برای پرداختن به این معضل و یافتن راهکارهای پیشگیرانه است. این عوامل اغلب در هم تنیده و پیچیده هستند و می توانند از اختلالات روانشناختی حاد گرفته تا فشارهای اجتماعی و محیطی گسترده را شامل شوند.
اختلالات روانشناختی والدین
یکی از مهمترین عوامل مؤثر در فرزندکشی، وجود اختلالات شدید روانشناختی در والدین است. این اختلالات می توانند قضاوت، توانایی همدلی، و درک واقعیت را به شدت تحت تأثیر قرار دهند.
افسردگی پس از زایمان (Postpartum Psychosis/Depression)
افسردگی پس از زایمان، به ویژه نوع شدید آن که با ویژگی های روان پریشانه (Postpartum Psychosis) همراه است، نقش مهمی در موارد فرزندکشی توسط مادران ایفا می کند. این وضعیت، که کمتر از افسردگی پس از زایمان رایج است اما بسیار جدی تر، می تواند شامل علائمی چون هذیان، توهم، گیجی، تغییرات شدید خلقی و افکار آسیب رسان به خود یا نوزاد باشد. مادر ممکن است بشنود یا ببیند چیزهایی که وجود خارجی ندارند یا باورهای غلطی درباره نوزاد خود پیدا کند (مثلاً تصور کند نوزاد بیمار یا شیطانی است و باید نجات یابد).
بیماری های شدید روانی
اختلالات روانی مزمن و شدید مانند اسکیزوفرنی، اختلال دوقطبی و افسردگی حاد، می تواند زمینه را برای فرزندکشی فراهم آورد. در این شرایط، والد ممکن است در فازهای حاد بیماری، دچار توهمات یا هذیاناتی شود که به او دستور کشتن فرزند را می دهد یا او را به این باور می رساند که فرزندش در خطر است و تنها راه نجات، مرگ اوست. ناتوانی در تمایز واقعیت از خیال، کنترل تکانه ها و قضاوت صحیح، از پیامدهای این بیماری هاست.
اختلالات شخصیت
برخی اختلالات شخصیت، به ویژه اختلالات شخصیت ضداجتماعی (سایکوپاتی) یا مرزی، می توانند با افزایش ریسک خشونت، از جمله خشونت علیه فرزندان، مرتبط باشند. در این موارد، والد ممکن است فاقد همدلی، پشیمانی یا احساس گناه باشد، یا به دلیل ناتوانی در مدیریت هیجانات شدید و خشم، به اعمال خشونت آمیز دست بزند. پرونده هایی نظیر قتل بابک خرمدین، که والدین به دلیل نارضایتی از سبک زندگی فرزند اقدام به قتل می کنند، می تواند ریشه هایی در چنین اختلالات شخصیتی یا باورهای افراطی داشته باشد.
اعتیاد
سوءمصرف مواد مخدر و الکل به شدت بر قضاوت، کنترل رفتار و توانایی والدین برای مراقبت از فرزندان تأثیر می گذارد. والد در حالت مسمومیت یا در حین ترک مواد، ممکن است دچار رفتارهای پرخاشگرانه، پارانویا، یا ناتوانی در درک پیامدهای اعمال خود شود که می تواند به تراژدی فرزندکشی منجر شود. اعتیاد همچنین می تواند به فقر، خشونت خانگی و از هم پاشیدگی ساختار خانواده دامن بزند.
فشارهای اجتماعی و محیطی
علاوه بر عوامل روانشناختی فردی، مجموعه ای از فشارهای اجتماعی و محیطی نیز می توانند نقش کاتالیزور را ایفا کنند.
بحران های اقتصادی و فقر مطلق
احساس ناامیدی مطلق، فقر شدید و ناتوانی در تأمین نیازهای اولیه و آینده فرزند، می تواند در برخی والدین، به ویژه مادران، منجر به افکاری شود که مرگ فرزند را راهی برای نجات او از سختی ها می دانند. این تفکر نادرست، اغلب در بستر افسردگی و انزوای شدید شکل می گیرد.
خشونت خانگی و درگیری های زناشویی شدید
در محیط هایی که خشونت خانگی شدید حاکم است، فرزندان ممکن است قربانی انتقام جویی یکی از والدین از دیگری شوند. قتل فرزند به عنوان ابزاری برای آسیب زدن به همسر یا شریک زندگی، یکی از هولناک ترین نتایج درگیری های زناشویی کنترل نشده است.
فشارهای فرهنگی و اجتماعی
در برخی جوامع یا خانواده ها، فشارهایی نظیر حفظ آبرو یا باورهای افراطی مذهبی یا سنتی (مانند اعتقاد به نجات فرزند از دنیای گناه آلود با سلب حیات از او) می تواند انگیزه ای برای فرزندکشی باشد. این موارد اغلب به قتل های ناموسی یا قتل هایی با انگیزه های فرهنگی غلط اطلاق می شود.
انزوای اجتماعی و فقدان حمایت
والدینی که از شبکه های حمایتی اجتماعی، خانوادگی و روانی محروم هستند، بیشتر در معرض خطر ابتلا به افسردگی، اضطراب و افکار آسیب رسان قرار می گیرند. عدم دسترسی به مشاوران، روانشناسان یا مددکاران اجتماعی، می تواند مشکلات را تشدید کرده و راهی برای ابراز و حل آن ها باقی نگذارد.
تجربیات تروماتیک والدین در کودکی
سابقه سوءاستفاده، خشونت، رهاشدگی یا تجربیات تروماتیک در کودکی والدین، می تواند زمینه ساز الگوهای رفتاری ناکارآمد و خشونت آمیز در بزرگسالی شود. والدینی که خود قربانی بوده اند، ممکن است ناخودآگاه این الگوهای آسیب زا را تکرار کنند.
پدیده فرزندکشی اغلب نتیجه هم افزایی پیچیده ای از اختلالات روانشناختی والدین، فشارهای شدید اجتماعی و فقدان سیستم های حمایتی مؤثر است که تحلیل یک بعدی آن را ناممکن می سازد.
فاکتورهای استرس زا و ناتوانی در مدیریت بحران
برخی فاکتورهای استرس زای خاص و ناتوانی والدین در مقابله با آن ها، می تواند به عنوان ماشه ای برای وقوع فرزندکشی عمل کند. فرزندان ناخواسته، معلولیت یا بیماری خاص فرزند، و استرس های مزمن زندگی (مانند مشکلات مالی یا شغلی) می توانند والد را به مرز ناتوانی در مدیریت شرایط سوق دهند و در نهایت به تراژدی منجر شوند.
ابعاد حقوقی قتل فرزند در نظام قضایی ایران
در نظام حقوقی ایران، قتل فرزند توسط والدین، به دلیل جایگاه خاص رابطه ابوت و بنوت، دارای احکام و مجازات های متمایزی است که در قانون مجازات اسلامی به آن پرداخته شده است. شناخت این قوانین برای درک ابعاد حقوقی این پدیده ضروری است.
انواع قتل از منظر قانون مجازات اسلامی
قبل از پرداختن به مجازات فرزندکشی، لازم است انواع قتل از منظر قانون مجازات اسلامی ایران را به اجمال مرور کنیم:
- قتل عمد: زمانی رخ می دهد که قاتل با قصد کشتن مقتول، عملی را انجام دهد که نوعاً کشنده است، یا قصد فعل خاصی را داشته باشد و آن فعل نوعاً کشنده باشد و نسبت به مقتول نیز آن را انجام دهد، یا قصد کشتن مقتول را نداشته اما قصد ارتکاب فعلی را نسبت به او داشته باشد که نوعاً کشنده است و آن را انجام دهد و مقتول را بکشد.
- قتل شبه عمد: زمانی اتفاق می افتد که قاتل قصد کشتن مقتول را ندارد، اما قصد انجام فعلی را نسبت به مقتول دارد که نوعاً کشنده نیست، ولی به دلیل بی احتیاطی، بی مبالاتی یا عدم رعایت نظامات دولتی، منجر به مرگ مقتول می شود.
- قتل خطای محض: در این نوع قتل، قاتل نه قصد کشتن مقتول را دارد و نه قصد انجام فعلی را نسبت به او. قتل ممکن است در اثر اشتباه در هویت یا خطا در هدف اتفاق بیفتد (مثلاً قصد شلیک به حیوانی را دارد، اما به انسانی اصابت می کند).
مجازات قتل فرزند توسط پدر و جد پدری
مهمترین تفاوت در مجازات فرزندکشی در ایران، مربوط به جایگاه پدر و جد پدری است. بر اساس ماده ۲۲۰ قانون مجازات اسلامی (مصوب ۱۳۷۰) و اصول فقهی، پدر یا جد پدری که فرزند خود را بکشد، قصاص نمی شود. این حکم ریشه در این اصل فقهی دارد که «پدر ولی دم فرزند است» و ولی دم نمی تواند خود را قصاص کند. با این حال، عدم قصاص به معنای عدم مجازات نیست:
- دیه: پدر یا جد پدری قاتل، موظف به پرداخت دیه کامل به سایر ورثه مقتول (مانند مادر فرزند مقتول یا خواهر و برادران او) است.
- حبس تعزیری: علاوه بر دیه، قاتل به حبس تعزیری نیز محکوم می شود. این مجازات بر اساس ماده ۶۱۲ بخش تعزیرات قانون مجازات اسلامی تعیین می گردد که مقرر می دارد: هر کس، مرتکب قتل عمد شود و شاکی نداشته یا شاکی داشته ولی از قصاص گذشت کرده باشد و یا به هر علت قصاص نشود، در صورتی که اقدام وی موجب اخلال در نظم و صیانت و امنیت جامعه یا بیم تجری مرتکب یا دیگران گردد، دادگاه مرتکب را به حبس از سه تا ده سال محکوم می نماید. بنابراین، مجازات حبس تعزیری برای پدر یا جد پدری که فرزند خود را به قتل رسانده، بین سه تا ده سال خواهد بود.
فلسفه این حکم خاص، ریشه در فقه اسلامی دارد که پدر را مالک جان و مال فرزند نمی داند، اما به دلیل مقام ولایت و سرپرستی، از قصاص معافش می دارد، با این فرض که هیچ پدری بدون انگیزه بسیار قوی و غیرعادی دست به قتل فرزند خود نمی زند.
مجازات قتل فرزند توسط مادر
بر خلاف پدر و جد پدری، در قانون مجازات اسلامی ایران، مادر از این امتیاز معافیت از قصاص برخوردار نیست. بنابراین:
- در صورت قتل عمد فرزند توسط مادر، و اثبات این جرم، مادر به قصاص نفس (اعدام) محکوم خواهد شد.
- قصاص، حق اولیای دم مقتول است که در این مورد پدر و سایر ورثه (اگر در قید حیات باشند) هستند. اولیای دم می توانند از حق قصاص خود گذشت کنند یا با دریافت دیه، رضایت دهند.
مجازات قتل شبه عمد و خطای محض فرزند توسط والدین
در مواردی که قتل فرزند به صورت شبه عمد یا خطای محض اتفاق بیفتد، تفاوتی بین پدر، مادر یا جد پدری در نوع مجازات وجود ندارد. در این حالت، مجازات اصلی پرداخت دیه کامل به ورثه مقتول است. میزان دیه بر اساس نرخ مصوب سالیانه تعیین می شود و توسط قاتل (والدین) به اولیای دم پرداخت می گردد.
روند رسیدگی قضایی به پرونده های فرزندکشی
پرونده های فرزندکشی، مانند سایر جرایم قتل، مراحل مشخصی را در نظام قضایی طی می کنند که شامل:
- شکایت و تشکیل پرونده: شکایت از طریق دفاتر خدمات الکترونیک قضایی و سامانه ثنا ثبت می شود. شاکی می تواند مادر (در صورت قتل توسط پدر)، سایر ورثه، یا حتی دادستان به عنوان مدعی العموم باشد.
- دادسرا (تحقیقات مقدماتی):
- پس از تشکیل پرونده، دادسرا با نظارت بازپرس، تحقیقات مقدماتی را برای کشف جرم، جمع آوری ادله و شناسایی متهم آغاز می کند.
- نقش پزشکی قانونی و روانپزشکی قانونی در این مرحله حیاتی است. نظریه پزشکی قانونی درباره علت و نحوه فوت و همچنین تعیین وضعیت روانی متهم (آیا در زمان ارتکاب جرم دارای اراده و قصد بوده است یا خیر)، در تصمیم گیری قضایی تأثیرگذار است.
- پس از تکمیل تحقیقات، بازپرس قرار جلب به دادرسی (در صورت کافی بودن ادله) یا منع تعقیب (در صورت عدم کفایت ادله) صادر می کند.
- در صورت صدور قرار جلب به دادرسی، پرونده به دادستان ارسال می شود و وی کیفرخواست را صادر می کند.
- دادگاه (دادگاه کیفری یک):
- پس از صدور کیفرخواست، پرونده برای رسیدگی و صدور حکم به دادگاه کیفری یک که صلاحیت رسیدگی به جرایم قتل را دارد، ارسال می شود.
- قاضی با بررسی کلیه ادله، مدارک، اظهارات شهود و متهم، و با توجه به نظریه پزشکی قانونی و کارشناسان، رأی نهایی را صادر می کند.
- اجرای حکم: پس از قطعیت یافتن حکم در مراحل تجدیدنظر و دیوان عالی کشور، پرونده برای اجرای حکم (اعم از قصاص، دیه یا حبس) به شعبه اجرای احکام دادسرا ارسال می شود.
پیچیدگی این پرونده ها و تأثیر عوامل روانشناختی بر مسئولیت کیفری، اهمیت همکاری نزدیک نهادهای قضایی با متخصصان روانپزشکی را برجسته تر می سازد.
پیشگیری و راهکارهای حمایتی: جلوگیری از تکرار تراژدی
فرزندکشی، یک تراژدی عمیق است که می توان با شناسایی به موقع نشانه های هشداردهنده و تقویت سیستم های حمایتی اجتماعی، از وقوع بسیاری از موارد آن پیشگیری کرد. رویکرد صرفاً کیفری پس از وقوع جرم، گرچه ضروری است، اما نباید جایگزین تلاش برای ریشه کن کردن علل و بسترسازی برای سلامت روان خانواده ها شود.
شناسایی نشانه های هشداردهنده در والدین
اطرافیان، از جمله خانواده، دوستان و همکاران، می توانند با هوشیاری و آگاهی از نشانه های هشداردهنده، نقش حیاتی در پیشگیری ایفا کنند. این نشانه ها ممکن است در رفتار، گفتار یا حالات روانی والدین ظاهر شوند:
- علائم افسردگی شدید و ناامیدی عمیق: از جمله بی علاقگی به فعالیت های روزمره، اختلال در خواب و خوراک، احساس بی ارزشی، گناه شدید یا افکار خودکشی.
- افکار آسیب رسان به خود یا دیگران: بیان صریح افکار مبنی بر آسیب رساندن به فرزندان یا خود، یا داشتن توهماتی که او را به این سمت سوق می دهد.
- تغییرات ناگهانی و شدید در رفتار و خلق وخو: نوسانات خلقی شدید، تحریک پذیری غیرعادی، پرخاشگری ناگهانی یا کناره گیری مفرط.
- انزوای اجتماعی: قطع ارتباط با خانواده، دوستان و فعالیت های اجتماعی که قبلاً لذت بخش بوده اند.
- بی تفاوتی مفرط نسبت به فرزندان: عدم پاسخگویی به نیازهای اساسی فرزندان، بی توجهی به سلامت یا امنیت آن ها، یا ابراز خشم کنترل نشده و غیرمنطقی نسبت به آن ها.
- مشکلات شدید در کنترل خشم و تکانشگری: ناتوانی در مدیریت استرس و واکنش های هیجانی شدید و غیرمنطقی به موقعیت های روزمره.
- سوءمصرف مواد: شروع یا افزایش مصرف الکل یا مواد مخدر که می تواند بر قضاوت و رفتار فرد تأثیر منفی بگذارد.
توجه به این نشانه ها، به ویژه در شرایط پرفشار مانند بارداری، پس از زایمان، بحران های اقتصادی، یا مشکلات خانوادگی، از اهمیت بالایی برخوردار است.
نقش جامعه و نهادهای حمایتی
جامعه و نهادهای مربوطه، مسئولیت مهمی در ایجاد بستر امن و حمایتی برای خانواده ها دارند:
آگاهی بخشی عمومی
یکی از مهمترین گام ها، ترویج اهمیت سلامت روان و شکستن تابوی کمک گرفتن از متخصصان است. بسیاری از افراد به دلیل شرم یا ناآگاهی، از مراجعه به روانشناس یا روانپزشک خودداری می کنند. کمپین های آگاهی بخشی می توانند این فرهنگ را تغییر دهند و مراجعه برای مشکلات روانشناختی را عادی سازی کنند.
حمایت از مادران باردار و پس از زایمان
غربالگری منظم برای افسردگی پس از زایمان و روان پریشی پس از زایمان باید بخشی جدایی ناپذیر از مراقبت های بهداشتی مادر و کودک باشد. ارائه مشاوره های روانشناختی، آموزش های لازم به والدین جدید، و ایجاد گروه های حمایتی برای مادران، می تواند به کاهش خطرات کمک کند.
تقویت مراکز مشاوره و روانشناختی
دسترسی آسان، ارزان و باکیفیت به خدمات مشاوره و روانشناختی برای عموم جامعه ضروری است. وجود کلینیک های دولتی و خصوصی با تعرفه های منطقی و مشاوران متخصص، می تواند به والدین در مدیریت بحران ها و اختلالات روانشناختی کمک کند.
اورژانس اجتماعی (شماره ۱۲۳)
معرفی گسترده و ترویج خدمات اورژانس اجتماعی (شماره ۱۲۳) به عنوان مرجعی برای گزارش موارد مشکوک به آزار کودک، خشونت خانگی، یا شرایط اضطراری روانشناختی والدین، حیاتی است. این نهاد می تواند به طور فوری مداخله کرده و حمایت های لازم را فراهم آورد. همچنین، آگاهی بخشی در مورد نحوه گزارش دهی موارد مشکوک، بدون ترس از پیامدهای منفی، ضروری است.
مراکز حمایت از کودکان در معرض خطر و خطوط تلفنی اضطراری برای سلامت روان، باید به خوبی اطلاع رسانی شده و در دسترس عموم قرار گیرند.
مسئولیت پذیری فردی و خانوادگی
در کنار نقش جامعه، مسئولیت پذیری فردی و خانوادگی نیز نقش اساسی دارد:
- تشویق به گفت وگو در خانواده: ایجاد فضایی امن برای اعضای خانواده جهت بیان مشکلات و نگرانی ها، و پرهیز از سکوت در برابر مسائل، می تواند به شناسایی زودهنگام مشکلات کمک کند.
- نشانه هایی که باید جدی گرفته شوند: هر گونه تغییر محسوس و نگران کننده در رفتار و خلق وخوی یکی از والدین، به ویژه در شرایط استرس زا، باید جدی گرفته شود.
- چه زمانی باید از متخصص کمک خواست: در صورت مشاهده هر یک از نشانه های هشداردهنده شدید، یا زمانی که مشکلات فرد از کنترل او خارج شده، باید فوراً از متخصصان سلامت روان (روانشناس یا روانپزشک) کمک گرفته شود. مداخله زودهنگام می تواند مانع از پیشرفت مشکلات و وقوع فجایع شود.
پیشگیری از فرزندکشی نیازمند یک رویکرد جامع و چندبخشی است که شامل آگاهی بخشی عمومی، تقویت شبکه های حمایتی اجتماعی و خانوادگی، و دسترسی آسان به خدمات سلامت روان می شود.
نتیجه گیری
پدیده قتل فرزند توسط والدین، یک تراژدی انسانی با ابعاد روانشناختی، اجتماعی و حقوقی پیچیده است که درک جامع آن فراتر از تحلیل سطحی و صرفاً خبری است. بررسی علل ریشه ای این فجایع، از اختلالات شدید روانشناختی والدین نظیر افسردگی پس از زایمان و اسکیزوفرنی گرفته تا فشارهای طاقت فرسای اقتصادی، خشونت خانگی و انزوای اجتماعی، نشان می دهد که هیچ عامل واحدی را نمی توان مسبب اصلی این حوادث دانست.
در نظام حقوقی ایران، تمایز قائل شدن میان مجازات پدر و مادر در موارد قتل عمد فرزند، رویکردی خاص را نشان می دهد که ریشه در فقه اسلامی دارد؛ با این حال، تأکید بر عدم قصاص پدر، نافی مسئولیت کیفری او و لزوم تحمل حبس تعزیری و پرداخت دیه نیست. این ابعاد قانونی، تنها بخشی از برخورد با پدیده فرزندکشی است و آنچه بیش از هر چیز اهمیت دارد، تمرکز بر راهکارهای پیشگیرانه و حمایتی است.
شناسایی نشانه های هشداردهنده در والدین، تقویت نظام ارجاع به متخصصان سلامت روان، غربالگری منظم مادران باردار و پس از زایمان، و ترویج اهمیت سلامت روان در جامعه، گام های اساسی در جهت جلوگیری از تکرار این فجایع هستند. اورژانس اجتماعی و سایر نهادهای حمایتی نیز در این زمینه نقش حیاتی دارند. با افزایش آگاهی عمومی، شکستن تابوی کمک گرفتن از متخصصان، و تقویت همبستگی اجتماعی و مسئولیت پذیری جمعی، می توان محیطی امن تر و حمایت گرایانه تر برای کودکان فراهم آورد و از تکرار این تراژدی های دلخراش پیشگیری کرد. امید است با تلاش های همه جانبه، شاهد کاهش این نوع از قتل فرزند توسط والدین باشیم.