تقی پورنامداریان میگوید: «اندیشههای عطّار در مثنویهایش ترکیبی از زهد و شریعت و عشق و طریقت است. در دو کتاب اسرارنامه و الهینامه مفاهیم زهدآمیز و شریعت برجستگی دارد.
و در مثنویهای منطقالطیر و مصیبتنامه مفاهیم و تجارب عرفانی از نوع عرفان انقلابیِ مبتنیبر عشق عارفانی چون حلاج، و بایزید بسطامی و احمد غزالی و عینالقضات غلبه دارد.»
به گزارش مجله لوکس، تقی پورنامداریان در مقاله «عطّار نیشابوری» که در دانشنامه زبان و ادب فارسی، زیرنظر اسماعیل سعادت، منتشر شده، نوشته است: «شیخ فریدالدّین محمد عطّار نیشابوری از برجستهترین چهرههای شعر و عرفان در اواخر قرن ششم و اوایل قرن هفتم قمری است. سال تولد و وفات او را ۵۳۰-۶۲۷ق. و ۵۴۰-۶۱۸ق. نوشتهاند.
محققان معاصر کوشیدهاند نسبنامۀ معنوی عطّار را بشناسند. نفیسی تردید ندارد که عطّار «از سلسله کبرویه و از معتقدان به اصول نجمالدّین کبری بوده» است. فروزانفر این نظر را رد میکند. در مجمل فصیحی، سلسلۀ ارادت عطّار از طریق شیخ جمالالدّین محمد بن محمد النّغندری به شیخ ابوسعید ابوالخیر میرسد که زرّینکوب و شفیعی کدکنی آن را پذیرفتهاند.
علاقه به تصوّف از همان دورۀ کودکی، احتمالاً بر اثر شرکت در مجالس صوفیان در معیّت پدر، در دل عطّار رسوخ کرده بود. او یکی از بواعث تألیف تذکرةالاولیاء را دوستی این طایفه میداند که از کودکی در دلش موج میزده و همه وقت مفرّح دل او سخن ایشان بوده است.
از میان آثار بسیاری که به نام عطّار پرداختهاند و به او نسبت دادهاند نسبت چند اثر به او مسلّم است که از این قرارند: مثنویهای اسرارنامه، الهینامه، منطقالطیر، مصیبتنامه، مجموعۀ خودفراهمآوردۀ رباعیات به نام مختارنامه و شرح احوال و اقوال مشایخ صوفیه به نثر به نام تذکرةالاولیاء، و دیوان قصاید و غزلیات.
در مقدمۀ تذکرةالاولیاء عطّار را مردی مییابیم با ایمانی عمیق به شریعت و اعتقادی استوار به طریقت که نگران سرانجام خویش و مردم از چشمانداز دین و تعهّد عمیق نسبت به رستگاری مردم و رستگاری خود از راه خدمت به آنان است. چنین مینماید که عطّار قصاید و غزلیات عارفانه و تذکرةالاولیاء خود را در کنار کارهای دیگرش به تدریج پدید آورده است، چنان که رباعیات مختارنامه را نیز به تفاریق در طول زندگی سروده است اما اینکه تدوین نهایی دیوان و تذکرةالاولیاء چه زمانی صورت گرفته است و کدام یک از این دو مقدم بر دیگری تدوین شده است به طور قطع معلوم نیست؛ چنانکه ترتیب زمانی سرودن مثنویهای چهارگانه او نیز محل اختلاف است.
نثر تذکرةالاولیاء در شمار زیباترین و جذابترین نمونههای نثر فارسی است. اگر از جملاتی چند مسجّع و خیالانگیز که در آغاز تراجم احوال هریک از مشایخ به تناسب خصوصیات و صفات غالب آنها آمده است و گویی نوعی هنرنمایی ادبی درجهت پسند ادبای عصر است بگذریم، نثر این کتاب، ساده، استوار و در مواردی شورانگیز و حاکی از اعتقاد و صمیمیت عاطفی نویسنده نسبت به موضوع است. اگرچه سادگی و روشنی زبان در مثنویهای او گاهی سبب تسامح در کاربرد قواعد دستوری و عدم دقت در کاربرد حروف اضافه و واژههایی با تخفیف و تلفظهای ناآشنا میشود تاآنجاکه گاهی اعتراض ادبا را برمیانگیزد. اما زبان او در مثنویهایش، رویهمرفته، ساده، روشن و تقریباً عاری از لغات دشوار و ساختارهای نحوی پیچیده و تلمیح و تصویرهای متکلّفانه است و به همین سبب و بهخصوص در آغاز آنها، که بیان عواطف و اندیشههای شاعر توجه به مخاطبان عام ندارد بسیار زیباست.
از میان چهار مثنوی عطّار، اسرارنامه برخلاف سه مثنوی دیگر حاوی داستانی جامع نیست که حکایاتی کوتاه و بلند را در خود جا داده باشد.
الهینامه، با همان وزن اسرارنامه (هزج مسدس محذوف) دومین مثنوی عطّار است که در چاپ شفیعی کدکنی در بیست و دو مقاله تنظیم شده است، اما برخلاف اسرارنامه دارای داستانی جامع است که داستانهای کوتاه و بلندی در درون آن جای گرفته است، یعنی همان طرح و ساختار کلی که در مثنویهای منطقالطّیر و مصیبتنامه نیز رعایت شده است. در الهینامه نیز زهد و شریعت بر طریقت غلبه دارد و در واقع این کتاب مرحلۀ آمادهسازی و مقدمۀ ورود در طریقت است. در کتابهای اسرارنامه و الهینامه عطّار را در برزخ میان زهد و شریعت از یکسو و طریقت انقلابی مبتنیبر عشق از سوی دیگر میبینیم. در این دو کتاب، اگرچه معارف عرفانی از آن نوع که در آثار حلّاج و بایزید و احمد غزّالی و عینالقضات میبینیم، نیز مطرح می شود، اما گویی مخاطب عام و وظیفۀ تعلیمی، عطّار را وامیدارد تا با احتیاط بیشتر سخن گوید و کمتر از مرز زهد و شریعت پای آن سوتر گذارد.
منطقالطیر زمینۀ گذشتن از این مرز را فراهم میآورد. شیوۀ بیانیِ تمثیل رمزی انتخاب کردن، و از ابهام این شیوۀ بیان چون پیشینیان پیروی کردن، جرئت لازم را برای بیان معارف دقیق عرفانی در اختیار عطّار میگذارد. منطقالطیر داستان مرغانی است که دردِ جستوجوی مَلِکی را دارند که باید بر آنان فرمانروایی کند. آنان در مجمعی هدهد را به رهبری انتخاب میکنند و راهی دراز، که از هفت وادی خطرناک (= مراحل طیّ مقامات معنوی و کسب کمال روحی) میگذرد، در پیش میگیرند. در اسرارنامه و الهینامه اندیشۀ غالب در دعوت به راه امن و سلامت شریعت، که باید با عقل و ایمان و پرهیز و عبادت سپرده شود، غلبه دارد؛ راهی که سرانجام بنده را به بهشت برساند و از عذابهای آخرت برهاند. دعوت به راه پرخطر عشق و کفر و بدنامی طریقت با منطقالطیر آغاز میشود. راهی که سرانجام نه به بهشت، بلکه به دیدار معشوق و فنای از خویش منتهی میشود. راه طریقت مانند راه شریعت مستقیم نیست که چون به شرط سپرده شود با عنایت حق به مقصد برسد، راهی است که سپردن آن همت بلند و عشق عمیق میطلبد.
مصیبتنامه در ساختار کلی شبیه منطقالطیر است، اما داستان آن با داستان منطقالطیر تفاوت بسیار دارد. کتاب با حمد خدا و نعت پیامبر(ص) و ذکر معراج و مناقب چهار خلیفه شروع میشود و سپس ابیاتی در بیان فضیلت امام حسن و امام حسین(ع) آمده و آنگاه بلافاصله ابیاتی در نکوهش تعصب.
مصیبتنامه شاید اولین داستان عرفانی باشد که در آن سفر روحانی سفر بازگشت از عالم غیب و افلاک به خاک است.
مثنویهای عطّار، گذشته از اشتمال آنها بر اندیشههای عرفانی، سرشار از حکایتهای کوتاه و بلند است که گستردگی و تنوع آنها را در هیچ کتابی تا این حد نمیبینیم. این حکایتها آینۀ تمامنمای زندگی، عادات و عقاید و رفتار مردم عصر عطّار و اعصار پیش و پس نزدیک به عصر اویند. شخصیتهای این حکایتها از قشرهای مختلف مردمی از عطّار و دبّاغ و کنّاس و گلخنتاب گرفته تا شیخ و صوفی و زاهد و شاه و وزیر و حتی شوریدگان و دیوانگاناند. غالب این حکایتها کوتاه است و در آنها جلوههایی از حیات اجتماعی نشان داده شده است. شیوۀ روایت عطّار بیان روشن و موجز این قصهها به منظور جلب مخاطبان و تفهیم مطالب عرفانی به آنان است، اما او گاهی هم با پرداختن به داستانهای بلند و توصیف حالات بیرونی و درونی شخصیتها، هنر داستانسرایی خود را نشان میدهد.
اندیشههای عطّار در مثنویهایش ترکیبی از زهد و شریعت و عشق و طریقت است. در دو کتاب اسرارنامه و الهینامه مفاهیم زهدآمیز و شریعت برجستگی دارد و در مثنویهای منطقالطیر و مصیبتنامه مفاهیم و تجارب عرفانی از نوع عرفان انقلابیِ مبتنیبر عشق عارفانی چون حلاج، و بایزید بسطامی و احمد غزالی و عینالقضات غلبه دارد؛ همان عرفانی که پیرو شیخ را در سیر و سلوکی نمادین از مسجد بیرون میآورد و در جنون ناشی از عشق به میخانه و خرابات میکشد.
انتهای پیام