خلاصه کتاب بدرود سعادت زمین ( نویسنده دی جی کامپتون)
کتاب «بدرود سعادت زمین» اثر برجسته دی جی کامپتون، روایتی عمیق و تکان دهنده از تبعید مجرمان به مریخ است که به کاوش در فروپاشی اخلاقی، نژادپرستی و ماهیت انسان در شرایط بحرانی می پردازد. این رمان علمی تخیلی، سوالات بنیادینی را درباره بقا، جامعه و اخلاقیات در جهانی دیستوپیایی مطرح می کند.
در دنیای ادبیات علمی تخیلی، آثاری وجود دارند که فراتر از سرگرمی صرف، به مثابه آینه ای عمل می کنند تا عمیق ترین لایه های وجود انسان و جامعه را بازتاب دهند. «بدرود سعادت زمین» (Farewell, Earth’s Bliss) نوشته دی جی کامپتون، بی تردید یکی از این آثار است. این رمان که توسط علی فامیان به فارسی برگردانده شده و انتشارات نیستان هنر آن را به چاپ رسانده، نه تنها داستانی هیجان انگیز را روایت می کند، بلکه به تفکر واداشتن خواننده درباره مفاهیم پیچیده ای چون ماهیت بشر، فروپاشی اجتماعی و اخلاقی، و تأثیرات انزوا و بحران بر روان انسان را هدف قرار می دهد.
این مقاله با هدف ارائه یک خلاصه جامع، دقیق و تحلیلی از این رمان ارزشمند تدوین شده است. تلاش بر این است که با پوشش تمامی ابعاد کلیدی داستان، از جمله معرفی شخصیت ها، بررسی پیرنگ، و تحلیل مضامین محوری، خوانندگان بتوانند درکی عمیق از این اثر به دست آورند؛ چه کسانی که قصد مطالعه کتاب را دارند، چه آنهایی که به دنبال مروری بر آن هستند و چه پژوهشگران ادبیات که نیازمند تحلیل ساختاری و مفهومی کتابند.
درباره نویسنده: دی جی کامپتون
دی جی کامپتون، با نام کامل گای دزموند کامپتون، نویسنده ای برجسته در ژانر علمی تخیلی است که در ۱۹ آوریل ۱۹۳۰ در لندن متولد شد. او که در سال ۲۰۰۷ جایزه نویسنده ممتاز را از انجمن نویسندگان علمی-تخیلی و فانتزی آمریکا دریافت کرد، به خاطر خلق داستان هایی با عمق روان شناختی بالا و تمرکز بر شخصیت پردازی های پیچیده شناخته می شود. کامپتون در آثار خود، اغلب به بررسی وضعیت انسانی در مواجهه با تغییرات اجتماعی و تکنولوژیکی می پردازد و مرزهای اخلاقی و فلسفی را به چالش می کشد. او توانایی بی نظیری در ایجاد فضایی تعلیق آمیز و تأمل برانگیز دارد که خواننده را وادار به تفکر درباره جنبه های تاریک و روشن وجود بشری می کند. «بدرود سعادت زمین» نمونه ای درخشان از این سبک نگارش است که کامپتون در آن، با مهارت مثال زدنی، داستانی دیستوپیایی را با کنکاش در اعماق روان انسان در هم می آمیزد و تجربه ای فراموش نشدنی را برای خواننده رقم می زند.
ایده اصلی و جهان سازی کتاب: مریخ، تبعیدگاه بشریت
کتاب «بدرود سعادت زمین» تصویری تاریک و البته تأمل برانگیز از آینده بشریت را ترسیم می کند. در این آینده ای نامعلوم، سیاره زمین دیگر تاب و تحمل وجود برخی از ساکنان خود را ندارد. دولت ها و جوامع تصمیم می گیرند که مجرمان و طردشدگان اجتماعی را به مریخ، سیاره ای خشک و بایر، تبعید کنند. این تبعید نه تنها به منظور تنبیه، بلکه به عنوان یک پروژه «بازپروری» و نوعی «آزمایش اجتماعی» بزرگ برنامه ریزی شده است. مریخ در این داستان، مکانی دورافتاده و منزوی است که قرار است زندگی جدیدی برای این محکومان آغاز شود، اما در حقیقت به صحنه ای برای تماشای فروپاشی تدریجی اخلاقیات و تمدن انسانی بدل می شود.
شرایط زندگی در این مستعمره مریخی بسیار سخت و طاقت فرساست. تبعیدی ها در انزوای کامل به سر می برند و تنها یک صدای برنامه ریزی شده که دستورالعمل ها را به آن ها ابلاغ می کند، تنها ارتباطشان با دنیای بیرون است. نکته جالب توجه اینجاست که هر یک از تبعیدی ها با ورود به مریخ، نام جدیدی برگرفته از کتاب مقدس برمی گزینند؛ اقدامی که شاید تلاشی برای آغاز دوباره ای معنوی یا نوعی طعنه به ماهیت گناهکارانه وجود آن ها باشد. این جهان سازی منحصربه فرد، مریخ را از صرف یک سیاره به پاره ای از آزمایشگاه بزرگ انسانی تبدیل می کند؛ جایی که قوانین و ارزش های زمینی مورد آزمایش قرار می گیرند و شکنندگی تمدن در برابر غرایز بنیادین بقا آشکار می شود. این فضا تفاوت چشمگیری با تصورات معمول از مریخ به عنوان یک سرزمین جدید برای پیشرفت بشری دارد و عمق دیستوپیایی رمان را برجسته می سازد.
خلاصه جامع و دقیق داستان: فروپاشی در سیاره سرخ
داستان «بدرود سعادت زمین» با تبعید ۲۴ نفر از مجرمان سیاسی و جنایی زمین به سیاره مریخ آغاز می شود. این افراد که به عنوان بخشی از یک پروژه بلندپروازانه بازپروری و مطالعه اجتماعی انتخاب شده اند، باید باقی عمر خود را در این مستعمره دورافتاده بگذرانند. انگیزه اصلی پشت این پروژه، نه تنها رهایی زمین از شر «عناصر ناخواسته»، بلکه انجام یک پژوهش علمی درباره چگونگی آغاز و تکامل یک جامعه جدید در شرایطی کاملاً ایزوله است. هر تبعیدی با رسیدن به مریخ، نام جدیدی از کتاب مقدس برای خود انتخاب می کند؛ رسمی که به ظاهر نمادی از تطهیر و شروعی تازه است، اما در عمق خود، سایه ای از طنز تلخ و نژادپرستی پنهان دارد.
شخصیت های کلیدی و کشمکش های درونی و بیرونی
کامپتون در این رمان، شخصیت پردازی های بسیار قوی و چندلایه ارائه می دهد که هر یک نماینده طیفی از خصوصیات انسانی هستند:
- ژاکوب (Jacob): یک مرد آفریقایی-آمریکایی که به جرم کلاهبرداری از بانک به مریخ تبعید شده است. او نماینده رنج درونی، تنهایی و افکار خودکشی است. ژاکوب در طول داستان با گذشته خود دست و پنجه نرم می کند و نمادی از قربانیان تبعیض و بی عدالتی است.
- سیمون (Simon): شخصیتی نژادپرست و تعصب گرا که به دلیل سوزاندن زنده ی یک مرد آفریقایی-آمریکایی به مریخ فرستاده شده است. او نماد نفرت عمیق و غیرمنطقی است که حتی در دورافتاده ترین نقاط جهان نیز می تواند ریشه دواند و رشد کند.
- مارک (Mark): شخصیتی با کاریزمای رهبری ذاتی، که به جرم اقدام به ترور تبعید شده است. مارک تلاش می کند تا در جامعه کوچک مریخ نظم و قانونی برپا کند و به عنوان نیروی محرکه برای بقا و سازماندهی عمل می کند. او تلاشی ناامیدکننده برای حفظ ارزش های انسانی در میان هرج و مرج دارد.
- روث (Ruth): یک استاد دانشگاه با روحیه ای قضاوت گر و محافظه کار که نمادی از اخلاق گرایی افراطی و پایبندی خشک به اصول است. روث نماینده قشری از جامعه است که حتی در شرایط بحرانی نیز از قضاوت دیگران دست نمی کشد و تلاش می کند تا ارزش های پیشین خود را حفظ کند، هرچند که در عمل ناکام می ماند.
این چهار شخصیت اصلی و تعدادی دیگر از تبعیدی ها، درگیری ها و تعاملات پیچیده ای با یکدیگر برقرار می کنند که ستون فقرات داستان را تشکیل می دهد. از همان ابتدا، اختلافات نژادی، طبقاتی و ایدئولوژیک که در زمین ریشه دوانده بودند، در این مستعمره جدید نیز بازتولید می شوند و بذر نزاع و بی اعتمادی را می کارند.
رویدادهای سرنوشت ساز در مریخ
پس از فرود در مریخ، تبعیدی ها با چالش های اولیه سازگاری با محیط بیگانه و همچنین تعامل با یکدیگر روبرو می شوند. ارتباط اولیه آن ها تنها از طریق یک صدای برنامه ریزی شده برقرار می شود که دستورالعمل ها و قواعد زندگی در مریخ را دیکته می کند. این صدا نمادی از کنترل پنهان و بی رحمانه زمین بر سرنوشت آن هاست.
اوضاع زمانی به وخامت می گراید که یک طوفان عظیم و غیرمنتظره مریخی، آذوقه های اندوخته شده و تجهیزات حیاتی آن ها را از بین می برد. این فاجعه نقطه عطفی در داستان است؛ جایی که مبارزه نفسگیر برای بقا آغاز می شود و شخصیت ها مجبورند با گرسنگی، سرما و ناامیدی دست و پنجه نرم کنند. در این شرایط بحرانی، تعدادی از تبعیدی ها جان خود را از دست می دهند و مرزهای اخلاقی به تدریج محو می شوند. نظم اجتماعی به هم می ریزد و غرایز ابتدایی بقا بر هرگونه ارزش و اصول اخلاقی غلبه می کند.
در طول نه هفته و سه روز گذشته-مدت زمانی که از پرواز گذشته بود-«ژاکوب» خود را مرده ای تمام و کمال انگاشته بود. هیچ چیز. زندگی اش به پایان رسیده بود. او در خلال این زندگی هیچ و پوچ، درست نه هفته و سه روز هیچ کاری نکرده بود. به هیچ وجه. هیچ کار مگر امور روزمره؛ هیچ کاری نکرده بود به جز بیدار شدن در ساعت هفت، اصلاح و شستن دست و رو، رفتن به دست شویی، سه وعده غذا در ساعت های مقرر و خوابیدن در ساعت ده و نیم. این انزوای اجباری و یکنواختی زندگی، روان انسان را تا مرز جنون می کشاند.
همانطور که در بخشی از کتاب می خوانیم، گرسنگی و فشار روانی تاثیر عمیقی بر شخصیت ها می گذارد. به عنوان مثال، تغییر «یوشا» پس از دوره نقاهت از گرسنگی به گونه ای است که «مارک» به سختی او را می شناسد. این تغییرات فیزیکی و روانی نمایانگر دگردیسی شخصیت ها تحت شرایط حاد است. در این میان، بحث هایی بر سر معجزه، ایمان و واقعیت شکل می گیرد که نشان دهنده تلاش انسان برای یافتن معنا در دل پوچی و درماندگی است. «یوشا» با نگاهی فلسفی به معجزات، همه چیز را معجزه می داند، در حالی که «مارک» در پی توضیحات منطقی تر است و از درگیر شدن با رؤیاهای عجیب و غریب پرهیز می کند. این صحنه ها، تصویری از تناقضات درونی انسان ها در مواجهه با بحران های وجودی ارائه می دهد.
اوج و پایان تکان دهنده
داستان به تدریج به سمت اوجی پرتعلیق حرکت می کند که در آن شخصیت ها با چالش های نهایی برای بقا و حفظ هویت انسانی خود مواجه می شوند. تصمیمات دشوار و فداکاری های اخلاقی، بارها و بارها مورد آزمون قرار می گیرند. کامپتون با هنرمندی، خواننده را تا پایان داستان درگیر می کند تا شاهد فروپاشی تدریجی تمدن و آشکار شدن زوایای تاریک وجود انسان باشد. پایان کتاب «بدرود سعادت زمین» به شدت تکان دهنده و فراموش نشدنی است. بدون لو دادن کامل جزئیات، می توان گفت که پایان این رمان، تصویری واقعی و بی رحمانه از پیامدهای نهایی انزوا، نفرت و غریزه بقا را ارائه می دهد و پرسش های جدی را در ذهن خواننده درباره ماهیت بشریت بر جای می گذارد. این پایان نه تنها به داستان خاتمه می دهد، بلکه به عنوان یک بیانیه قدرتمند فلسفی عمل می کند.
تحلیل مضامین و پیام های اصلی کتاب: کاوشی در عمق روح انسانی
رمان «بدرود سعادت زمین» فراتر از یک داستان علمی تخیلی صرف، به مثابه یک مطالعه عمیق روان شناختی و جامعه شناختی عمل می کند و مضامین پیچیده ای را به چالش می کشد.
فروپاشی اخلاقی و اجتماعی
یکی از محوری ترین مضامین کتاب، نمایش چگونگی فروپاشی تدریجی اخلاق و ارزش های اجتماعی در شرایط انزوا و بحران است. هنگامی که انسان ها از ساختارهای اجتماعی معمول جدا می شوند و با تهدیدهای اساسی بقا مواجه می گردند، قشر نازک تمدن به سرعت از بین می رود. کامپتون به خوبی نشان می دهد که چگونه قوانین، همدلی و حتی انسانیت در برابر گرسنگی، ترس و ناامیدی رنگ می بازند و افراد به سمت رفتارهای ابتدایی و غریزی سوق پیدا می کنند.
ماهیت دوگانه انسان: خیر و شر
این رمان کاوشی عمیق در ماهیت خیر و شر در وجود انسان است. آیا انسان ذاتاً خوب است و تنها جامعه او را فاسد می کند؟ یا شرارت در عمق وجود انسان ریشه دارد و در اولین فرصت خود را نشان می دهد؟ شخصیت های کتاب، از سیمون نژادپرست تا مارک که برای برقراری نظم تلاش می کند، هر یک جنبه ای از این ماهیت دوگانه را به نمایش می گذارند. کتاب به این پرسش ها پاسخی قطعی نمی دهد، بلکه آن ها را در ذهن خواننده زنده نگه می دارد و او را به تأمل وا می دارد.
نژادپرستی و تعصب: بازتولید نفرت
با وجود تبعید به سیاره ای دیگر و شروعی به ظاهر تازه، نژادپرستی و تعصبات ریشه دار از زمین به مریخ نیز منتقل می شوند. شخصیت سیمون، نمادی برجسته از این تعصبات است که حتی در یک جامعه کوچک و منزوی، کینه و نفرت را بازتولید می کند. کامپتون نشان می دهد که چگونه این مفاهیم عمیقاً در روان انسان ریشه دوانده اند و چقدر دشوار است که از آن ها رهایی یافت، حتی زمانی که بقای جمعی به همکاری و همدلی وابسته است.
مذهب و ایمان: امید یا توجیه؟
انتخاب نام های برگرفته از کتاب مقدس برای تبعیدی ها، لایه دیگری از معنا را به داستان می افزاید. آیا مذهب در این شرایط، منبع امید و تسلی است یا صرفاً ابزاری برای توجیه اعمال و سرنوشت؟ برخی شخصیت ها به ایمان پناه می برند، در حالی که برخی دیگر در آن شک می کنند. این رمان نقش متناقض مذهب را در زندگی انسان های تحت فشار بررسی می کند؛ جایی که می تواند هم تسکین دهنده و هم منبع نزاع باشد.
شکنندگی تمدن: مرز باریک نظم و هرج و مرج
«بدرود سعادت زمین» به وضوح نشان می دهد که چقدر آسان است که یک جامعه سازمان یافته به هرج و مرج کشیده شود. با از بین رفتن ساختارها و قوانین بیرونی، نظم به سرعت جای خود را به آنارشی می دهد. این مضمون تلنگری است به شکنندگی تمدن بشری و یادآوری می کند که ارزش ها و اصول اخلاقی نیازمند نگهداری مستمر هستند و در غیاب آن ها، هرج و مرج قریب الوقوع است.
دیستوپی و آینده بشریت: هشدار کامپتون
این رمان یک اثر برجسته در ادبیات دیستوپیایی است که دیدگاه کامپتون نسبت به آینده جامعه انسانی را به نمایش می گذارد. او از طریق این داستان، هشداری جدی درباره پیامدهای احتمالی بی عدالتی، نژادپرستی و از دست دادن ارزش های انسانی می دهد. مریخ در این رمان، نه تنها یک مکان فیزیکی، بلکه استعاره ای از جهنم درونی است که انسان ها می توانند برای خود خلق کنند.
روان شناسی بقا: تأثیرات محیطی بر روان انسان
گسترش روان شناسی بقا، تأثیر گرسنگی، انزوا، ترس و فشار دائمی بر سلامت روان انسان را به تصویر می کشد. کامپتون با جزئیات دقیق، تغییرات روحی و روانی شخصیت ها را شرح می دهد که چگونه این عوامل محیطی می توانند ادراک، تصمیم گیری و حتی هویت فرد را دگرگون کنند. این رمان مطالعه ای قدرتمند در زمینه تاب آوری و شکنندگی روان انسان در برابر شرایط غیرقابل تصور است.
نقد و بررسی بدرود سعادت زمین: اثری ماندگار در علمی تخیلی
«بدرود سعادت زمین» اثری است که به حق جایگاهی ویژه در ادبیات علمی تخیلی و روان شناختی به دست آورده است. این رمان، با وجود انتشار در دهه های گذشته، همچنان به دلیل پرداختن به مضامین عمیق و جهانی، تازه و مرتبط باقی مانده است. توانایی دی جی کامپتون در شخصیت پردازی های پیچیده و چندلایه، یکی از برجسته ترین نقاط قوت کتاب است. هر شخصیت، با پیشینه و انگیزه های خاص خود، به گونه ای واقع گرایانه ترسیم شده که خواننده را به همذات پنداری و تفکر درباره تصمیمات و واکنش های انسانی وا می دارد. فضای پرتنش و هیجان انگیز داستان، به همراه نثر گیرا و تأمل برانگیز نویسنده، باعث می شود که خواننده از همان ابتدا درگیر روایت شود و تا پایان کتاب مجذوب باقی بماند.
کامپتون با طرح پرسش های عمیق فلسفی درباره ماهیت انسان، اخلاق، جامعه و بقا، اثری خلق کرده که فراتر از یک داستان ماجراجویانه است. این کتاب، مطالعه ای بر روی جامعه در مقیاس کوچک و بازتابی از بزرگترین دغدغه های بشری است. در مقایسه با بسیاری از آثار علمی تخیلی که بیشتر بر فناوری و ماجراجویی تمرکز دارند، «بدرود سعادت زمین» به عمق روان انسان و تأثیرات جامعه شناختی بر او می پردازد و از این رو، اثری منحصر به فرد به شمار می آید. شاید بتوان گفت نقطه ضعف اندکی که در برخی رمان های مشابه دیده می شود، کندی ریتم در بخش هایی از داستان باشد؛ اما در این کتاب، تعلیق و عمق روان شناختی آنقدر بالاست که این مسئله تقریباً به چشم نمی آید. این اثر، نه تنها برای علاقه مندان به ژانر علمی تخیلی، بلکه برای هر کسی که به دنبال داستانی با لایه های متعدد معنا و تفکر است، تجربه ای ارزشمند خواهد بود.
این کتاب برای چه کسانی پیشنهاد می شود؟
کتاب «بدرود سعادت زمین» یک انتخاب ایده آل برای طیف وسیعی از خوانندگان است که به دنبال آثاری با عمق فکری و روایی هستند. علاقه مندان به ادبیات علمی تخیلی، به ویژه آن دسته که از داستان های پساآخرالزمانی، جوامع دیستوپیایی و کاوش در وضعیت انسان در شرایط دشوار لذت می برند، مخاطب اصلی این رمان محسوب می شوند. همچنین، خوانندگان کنجکاو که پیش از خرید یا مطالعه کامل یک کتاب، به دنبال درک سریع و جامع از محتوای آن هستند، می توانند از این خلاصه بهره ببرند. دانشجویان و پژوهشگران ادبیات نیز که به تحلیل و نقد آثار علمی تخیلی و روان شناختی علاقه دارند، منابع غنی برای مطالعات خود در این کتاب خواهند یافت. در نهایت، هر کسی که به مفاهیم فلسفی و روان شناختی نظیر ماهیت انسان، اخلاق، بقا، و تأثیرات جامعه بر فرد علاقه مند است، می تواند در این رمان، پاسخ ها و پرسش هایی عمیق بیابد که ذهن او را درگیر خواهد کرد.
بریده هایی از متن بدرود سعادت زمین
برای درک بهتر فضای داستان و سبک نگارش دی جی کامپتون، در ادامه بریده ای از متن کتاب آورده شده است:
ژاکوب پشت سرش، در خوابگاه ها را بست. احساس ناآرامی می کرد، گویی از انتهای تونلی دراز خارج می شد. می ترسید. همین که عینک دسته دارش را برداشت همه چیز لطیف، پراکنده و تار شد، می خواست سوار اسب خیال شود و به هر کجا که دلش می خواست برود.
همیشه موفق شده بود از آنجا فرار کند، به جایی که حرکت در آن آزاد و رؤیایی می نمود، جایی که اجسام خرد می شدند و درهم فرو می رفتند، جایی که همه چیز در قالب رنگ نمایان می شد. قرمزهایی که حاشیه شان آبی می شد. سبزهایی که با نگاه او به آن ها کوچک تر می شدند؛ کوچک تر و کوچک تر. در هر کجا می توانست باشد. در یک شهربازی قدیمی. در جنگلی زرد و ارغوانی، سرگرم تماشای امواج قهوه ای و قایق های سیاه. او هر کجا می توانست باشد.
اما این بار موفق نبود. چشم هایش او را به رؤیا دعوت می کردند، به چشم اندازی دور و دراز از آبی ها، قهوه ای ها و سیاه ها که گاه پرتویی از نقره ای در آن ظاهر می شد، اما سایر حواسش او را به واقعیت فرا می خواندند. بی وزنی، هوای مانده ای که نه و نیم هفته تصفیه شده بود، باز تصفیه شده بود و دوباره تصفیه شده بود، زمزمه کودکانه بیست و سه انسان نشسته در سفینه ای که برای هشت نفر طراحی شده بود. احساس یک تله، قوطی شکننده ای که تمام هستی شان در آن خلاصه می شد، وحشتی کسالت بار در دل تنهایی.
عینکش را دوباره به چشم زد و لکه های تیره و تار به شکل انسان در آمدند. انسان هایی نشسته. با سالنی به رنگ خاکستری آرامش بخش و دیوار انتهایش که به رنگ سبز کم رنگ بود و ساعت تمیز سفینه که بیست و چهار قسمت داشت. بالای در انبار غذا این جملات با حروف گوتیک درج شده بود:
سپتامبر پنجاه و هفت روز دارد، و همین طور آوریل، ژوئن و نوامبر، و بقیه پنجاه و هشت روز دارند، بجز فوریه بیچاره، که پنجاه و سه روز در سال معمولی و پنجاه و دو روز در سال کبیسه دارد.
این بریده به خوبی فضای روان شناختی و حس انزوا و بی وزنی را به تصویر می کشد و دیدگاه ژاکوب نسبت به واقعیت و خیال را آشکار می سازد.
نتیجه گیری: بازتابی از حقیقت انسان
«بدرود سعادت زمین» بیش از آنکه یک داستان علمی تخیلی باشد، کاوشی عمیق و بی رحمانه در پیچیدگی های روح انسان و شکنندگی تمدن است. دی جی کامپتون با استادی تمام، خواننده را به سفری تکان دهنده به مریخ می برد؛ نه برای کشف دنیایی جدید، بلکه برای بازکشف تاریک ترین و روشن ترین جنبه های وجود انسانی. این کتاب با شخصیت پردازی های قوی و مضامین فلسفی خود، پرسش های بنیادینی را درباره نژادپرستی، اخلاق، بقا و ماهیت جامعه مطرح می کند که تا مدت ها پس از اتمام مطالعه، ذهن خواننده را درگیر خود می سازد.
این رمان تأکید می کند که حتی در دورافتاده ترین نقاط جهان و در مواجهه با شرایط طاقت فرسا، انسان ها تمایل دارند الگوهای رفتاری و تعصبات قدیمی خود را بازتولید کنند. «بدرود سعادت زمین» اثری است که خواننده را به تأمل درباره تصمیمات اخلاقی، قدرت غریزه بقا و معنای واقعی انسانیت وا می دارد. این کتاب نه تنها یک داستان سرگرم کننده است، بلکه یک بیانیه قوی در مورد پیامدهای انتخاب های بشری و آینده محتمل ماست. مطالعه کامل این اثر برای درک عمق و پیچیدگی های آن به شدت توصیه می شود تا تأثیر ماندگار آن بر ذهن و اندیشه، به طور کامل تجربه گردد.