حاکمیت ایرانی جزایر سه‌گانه در نقشه چاپ مسکو/ نقشه‌ای که نقشه‌ها را نقش بر آب کرد

به گزارش مجله لوکس به نقل از پایگاه اطلاع‌رسانی مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ در نخستین سال‌های سده نوزدهم میلادی و هم‌زمان با روی کار آمدن قاجارها در ایران، ظهور ناپلئون بناپارت امپراتور کشورگشای فرانسوی به ‏عنوان رقیبی قدرتمند در شرق برای انگلیسی‏‌ها، موجب گردید انگلیسی‌‏ها که تا پیش از آن زمان، تنها دارای منافع تجاری و اقتصادی در منطقه بودند، در صدد گسترش حضور سیاسی و نظامی خویش در منطقه برآیند و از همان زمان بود که با عقد قرارداد مستقل با قبایل عرب جنوب خلیج‌فارس، با اعطای حق حمل پرچم به آنان، و امضای قرارداد «صلح متصالح» در سال ۱۸۲۰م. به این قبایل رسمیت بخشیدند. امام مسقط در این دوران، سرزمین‌های اطراف بندرعباس و چابهار در سواحل جنوبی خلیج‌فارس را بر اساس قراردادی با شاه قاجار در اجاره خود داشت و قواسم ساکن ناحیه‌ای که بعدها شارجه نام گرفت، ارتباط خود را با امامان اباضی مسقط به صورت سنتی حفظ کردند. اما شیوخ قواسم در سال ۱۸۶۴م. معاهده جداگانه‌ای با بریتانیا منعقد ساختند و از آن زمان هویتی مستقل گرفتند. به موجب قرارداد مزبور، منطقه شیخ‌نشین آنان تحت‌الحمایه بریتانیا و روابط خارجی آنان به روابط با بریتانیا محدود شد. براساس این معاهده، وضعیت سیاسی شارجه، به صورت یک امیرنشین مستقل از دیگر امارات، در منطقه پذیرفته و نام شارجه پس از آن در روابط سیاسی متداول گردید.

حاکمیت ایرانی جزایر سه‌گانه در نقشه چاپ مسکو/ نقشه‌ای که نقشه‌ها را نقش بر آب کرد

نگرانی بریتانیا از دست‌اندازی روس‌ها به خلیج‌فارس، در آستانه سده بیستم شدت گرفت و بهانه این نگرانی گسترش دوستی ایران و روسیه، در دوران مظفرالدین‌شاه، چند سال پیش از مشروطه بود. برای رویارویی با چنین تحولاتی، بریتانیا تصمیم گرفت پیش‌دستی کرده و جزایر خلیج‌فارس، به‌ویژه جزایر ایرانی تنگه هرمز را به اشغال خود درآورد. بنابراین قوای انگلیس چند جزیره را در کنترل مستقیم خود گرفتند و تعداد دیگری را در حاکمیت شیوخ قاسمی مسندم قرار دادند، شیوخی که تا آن روز حتی سرزمین مستقل نداشتند.

ادعای مالکیت جزایر سه‌گانه

از آن زمان تاکنون حکومت‌های ایران بارها بر حق حاکمیت ایران بر جزایر سه‌گانه خلیج فارس تاکید کرده‌اند. مظفرالدین‌شاه در نامه‌ای خطاب به صدراعظم خویش در سال ۱۲۸۴ ش./ ۱۹۰۵م. می‌نویسد:

«جناب اشرف صدراعظم به وزیر خارجه ابلاغ نمایند که به سفارت انگلیس بگوید، پارسال در این باب مذاکرات شد. دولت انگلیس از ما خواهش کرد که بیرق خودمان را از این دو جزیره برداریم تا رسیدگی و گفتگو شود در صورتی که ما خودمان می‌دانیم که این دو جزیره، ملک مسلمه دولت ایران است. در این صورت چطور دولت انگلیس در عالم دوستی راضی می‌شود که ما ملک مطلق خودمان را به شیخ واگذار کنیم و او بیرق در آن‌جا بیفرازد. شما باز هم گفتگو کنید و ما به هیچ وجه از حق خود کوتاه نخواهیم گشت.»

پس از سقوط قاجاریه و تاسیس سلسله پهلوی، اقدامات همه‌جانبه‌ای در زمینه تحکیم حقوق ایران در خلیج‌فارس و جزایر آن صورت گرفت. دولت ایران اقدام به تاسیس نیروی دریایی کرد و از ورود غیرمجاز کشتی‌های جنگی بریتانیا به بنادر و جزایر ایران جلوگیری نمود. همچنین قانون حدود آب‌های ساحلی و منطقه نظارت ایران در دریا به تصویب رسید و نیروهای بریتانیا وادار به خروج از جزایر باسیدو، هنگام و جاسک شدند. بریتانیا از ایران به جامعه ملل و دیوان داوری بین‌المللی شکایت کرد؛ اما دیوان در مورد باسیدو، به اتفاق آرا به حقانیت اقدام ایران رای داد. گام دیگری که دولت ایران برداشت، تلاش برای اعمال حاکمیت خود بر جزایر بحرین، تنب و ابوموسی بود. در همین زمینه مذاکراتی چهارساله بین تیمورتاش وزیر دربار رضاشاه و سر رابرت کلایو، وزیرمختار بریتانیا، در تهران طی سال‌های ۱۹۲۸-۱۹۳۲. صورت گرفت، اما این مذاکرات نیز به نتیجه مطلوب نرسید.

اعاده حق حاکمیت ایران بر جزایر سه‌گانه

در دوران پهلوی دوم نیز بارها بر حق حاکمیت ایران بر جزایر تاکید شد و دولت‌های ایرانی چندین بار برای بازدید از جزایر عازم خلیج‌فارس می‌شدند.

مذاکرات رسمی دولت ایران در این زمینه از مهرماه ۱۳۵۰ش توسط خلعتبری وزیر خارجه وقت و امیرخسرو افشار سفیر ایران در لندن، ویلیام لوس و داگلاس هیوم، وزیر خارجه انگلستان آغاز شد. بریتانیا از موضع امارات متحده عربی حمایت می‌کرد و معتقد بود جزایر می‌بایست اجاره داده شود. ایران فی نفسه هیچ‌گونه مشکلی با اعراب نداشت بلکه عامل اصلی اختلاف، مواضع تفرقه‌آمیز انگلیس بود. طبق این جلسه قرار شد بلافاصله پس از خروج انگلیس از جزایر، ارتش ایران در آن استقرار یابد. این اقدام یک روز قبل از خروج بریتانیا (۳۰ نوامبر ۱۹۷۱م./ ۹ آذر ۱۳۵۰ش) صورت پذیرفت و این‌گونه حاکمیت ایران پس از ۸۰ سال درگیری و فراز و نشیب مجددا بر جزایر مقرر گردید. درگیری نظامی مختصری نیز روی داد که تاثیر چندانی نداشت و گویا یگان‌های ارتش به‌راحتی نیروهای نظامی عرب و بیگانه مستقر در جزایر را خاموش ساختند اما در پی توافق شیخ شارجه با قوای ایرانی درگیری صورت نگرفت.

در همین سال توافق نهایی میان دولت ایران و امیرنشین‌ها منعقد شد که مسئله جزایر و حاکمیت آن را برای همیشه حتی در حقوق بین‌الملل فیصله داد. مطابق آن طرفین پذیرفتند نیروهای ایرانی در ابوموسی مستقر شوند و از هرگونه امتیازی در بخش اشغالی برخوردار باشند و پرچم ایران در آن جزایر نصب شود. امیرنشین شارجه در مابقی جزیره ابوموسی امتیاز خواهد داشت و پرچم آن نصب شود شرکت نفت بیوتس به عنوان استخراج‌کننده نفت جزیره، درآمد آن را ۵۰-۵۰ به دولتین ایران و امیرنشین‌ها بپردازد. شهروندان طرفین حق ماهی‌گیری دارند و بالاخره این که توافق‌نامه مالی میان ایران و شارجه امضا شد.

همان روز امیرعباس هویدا نخست‌وزیر ایران در نطقی تلویزیونی، رسما خبر تصرف جزایر تنب بزرگ و کوچک و بخشی از جزیره ابوموسی را اعلام و اظهار داشت که: «پرچم ایران بر روی نوک کوه حلوا، مرتفع‌ترین نقطه جزیره ابوموسی برافراشته شده ‌است. دولت شاهنشاهی ایران به هیچ وجه از حق سلطه و حاکمیت خود بر سراسر جزیره ابوموسی صرف‌نظر نکرده و نخواهد کرد و بنابراین حضور مامورین محلی در قسمتی از جزیره ابوموسی نباید به هیچ عنوان منافی یا متناقض با این سیاست اعلام شده تعبیر و تلقی شود.» دو روز بعد، در یازدهم آذر ۱۳۵۰، کشور امارات متحده عربی رسما تاسیس گردید.

چرا جزایر سه‌گانه ایرانی است؟

ایران زمانی حق حاکمیت این جزایر را داشت، که شیخ‌نشین‌های عربی و امارات متحده حتی وجود خارجی نداشتند. این مسئله بارها در اسناد و گزارشات انگلیسی و روسی نیز تاکید شده است. به طور مثال سر دنیس رایت، سفیر بریتانیا در تهران، طی دهه‌های ۱۳۳۰ تا 1۱۳۵۰ خورشیدی، در تایید مالکیت ایران بر جزایر سه‌گانه و تابعیت ایرانی شیوخ قاسمی لنگه در خاطراتش می‌نویسد: «از سال‌های ۱۸۸۰ بر سر مالکیت چهار جزیره کوچک میان ایران و انگلیس اختلافات مکرری بروز کرد. این جزایر عبارت بودند از تنب بزرگ و کوچک، سیری و ابوموسی که همه در اطراف تنگه هرمز حد فاصل دو ساحل خلیج فارس قرار داشتند. از زمانی که شیوخ قاسمی به عنوان حکام بندر لنگه به ایران خراج می‌دادند، در مورد این جزایر مشاجره‌ای نداشتند و به طور کلی متعلق به ایران تلقی می‌شدند.

ولی به دنبال کشمکش و کشتار در میان قبیله قاسمی و تعیین حاکم ایرانی برای بندر لنگه، شیوخ عرب از آن سوی ساحل سر بر داشتند و انگلستان هم از ادعاهایشان پشتیبانی کرد که این جزایر سرزمین پدرشان است و حاکمیت آن‌ها اینک بر عهده شیوخ قاسمی راس‌الخیمه و شارجه است و چنین نتیجه گرفتند که اعمال حق حاکمیت از طرف حاکم لنگه بر آن‌ها، نه از حقوق حکومتی او به عنوان حاکم لنگه، بلکه در مقام شیخ قاسمی بوده است.

از نظر ایرانیان ساکنان جزیره ولو اینکه عرب بودند، حق مالکیت ایران را با پرداخت مالیات تایید می‌کردند و آنچه روزی مال ایرانیان بوده، نمی‌توانست ناگهان مال اعراب شود.»

در تمام نقشه‌های موجود تا پیش از سال ۱۸۹۸ م.، این جزایر جزئی از قلمرو ایران هستند. حتی در نقشه‌ای که در کتاب «ایران و قضیه ایران» لرد کرزن در سال ۱۸۹۲م. از سوی انجمن سلطنتی جغرافیای بریتانیا منتشر شده، این جزایر جزئی از قلمرو ایران محسوب شده‌اند. نقشه‌هایی نیز از طرف دولت روسیه تزاری و دولت اتحاد جماهیر شوروی تهیه شده است. ایران در شورای امنیت سال ۱۹۷۱، برای اثبات حق حاکمیت خویش بر جزایر، نقشه‌ای از خلیج‌فارس را که در سال ۱۹۶۷ به مناسبت پنجاهمین سال انقلاب اکتبر در شوروی چاپ شده است، انتشار داد. در این نقشه که به عنوان سند حقانیت ایران در سازمان ملل توزیع گردید، نقشه‌های جزایر تنگه هرمز به نام جزایر ایرانی ذکر گردیده و ذیل هر یک از جزایر نام ایران قید شده است. در اطلس یادبود پنجاهمین سالگرد انقلاب اکتبر که در سال ۱۹۶۷ از طرف شوروی انتشار یافته، جزایر ابوموسی، تنب بزرگ و تنب کوچک، به رنگ قلمرو ایران در نقشه خلیج‌فارس مشخص شده‌اند و زیر نام هر جزیره، تعلق آن به ایران در پرانتز ذکر شده است. این نقشه در روزنامه اطلاعات روز دوشنبه ۲۲ آذر ماه ۱۳۵۰0 منتشر شده است.

311311

خروج از نسخه موبایل