مجله لوکس/کرمانشاه همین که از ماشین پیاده می شویم، نسیم خنکی که از میان تپه ها و لابلای گیاهان و درختان انبوه عبور کرده به جانمان می خورد، روحمان را نوازش می دهد و خستگی راه را از تنمان بیرون می کند.
تکه های بزرگ و کوچک ابر آسمان آبی را پوشانده و گاهگاهی قرص آفتاب از پشت تکه های ابر خود را نمایان می کند. به روبرویمان خیره می شویم، تصویری رویایی و خیال انگیز پیش رویمان جلوه گری می کند، روستایی در دامنه کوه که انبوه درختان آن را در آغوش گرفته اند.
به گزارش مجله لوکس، برای رسیدن به روستا، جاده ای خاکی پیش رویمان داریم که با سراشیبی ملایمی روبه پایین می رود. به پایین دست جاده که می رسیم، دوباره در امتداد جاده، به یک سربالایی تپه مانندی برمی خوریم. در سمت راست جاده دره کوچکی است که رودخانه ای خروشان از لابلای انبوهی از درختان صف کشیده عبور می کند و در سمت چپ هم دیوار سنگ چین باغ گردو تا بالای تپه ادامه دارد.
ماشین های زیادی در هر دو طرف جادهِ سربالایی پارک شده و جمعیت گردشگران به سمت روستا در حرکت اند. ما هم از سینه کش جاده پر شیب بالا می رویم، وقتی به بالا دست و ورودی روستا می رسیم، تقریبا همه به نفس نفس زدن افتاده ایم. چند جوان روستایی مشغول پایین آوردن جعبه های آب معدنی از جعبه عقب ماشینی هستند و به گردشگران هم از بطری های آب معدنی تعارف می کنند.
از کنارشان عبور می کنیم و همین که به داخل روستا قدم می گذاریم، بوی تاریخ به مشامم می خورد. خانه های روستا همگی قدیمی و دست نخورده اند، با دیوارهای کاه گلی و سقف ها و درهای چوبی.
از پیچ و خم کوچه هایی که تاریخ و طبیعت در آنها در هم تنیده شده اند، عبور می کنیم، تقریبا همگی اهالی روستا در جنب و جوش اند. بعضی هایشان دم در خانه های خود ایستاده اند و به گردشگران خوش آمد می گویند و برخی دیگرشان هم در تدارک برکزاری مراسم مدام اینطرف و آنطرف می روند. از کنار پیرزنی که گذشت روزگاران روی صورت و دستانش چین و چروک انداخته و گوشه های چادرش را به دور گردنش گره زده، رد می شویم، با صورتی آفتاب سوخته و گل انداخته به رویمان لبخندی می زند و می گوید: “فرمو بریم یانه”(بفرمایید برویم منزل). برایش دستی به نشانه تشکر بلند می کنیم و از او دور می شویم.
هرچه که جلوتر می رویم، شلوغی جمعیت بیشتر و بیشتر می شود تا اینکه بالاخره به محل برگزاری مراسم می رسیم. صندلی های سفید و آبی را مقابل محل سِن با تابلوی بزرگی که روی آن “اولین جشنواره انگور کندوله و سیب سرتخت” نوشته شده، چیده اند و بنظر می رسد که همه چیز مهیای شروع یک جشنواره پر شور و نشاط باشد.
کم کم میهمانان روی صندلی هایشان می نشینند، اما جمعیت مدام درحال اضافه شدن است و دیگر جایی برای نشستن نیست، خیلی از گردشگران مجبورند سرپا بمانند و برنامه را اینطور تماشا کنند.
بلاخره بعد از خواندن قرآن و پخش سرود ملی، مجری برنامه که از چهره های طنزپرداز آشنای شهرمان است، پیدایش می شود و کمی با حرف هایش مردم را می خنداند و بعد می گوید که امروز(۲۰ آنلاین) در این صبح دل انگیز پاییزی همه ما برای اولین جشنواره انگور کندوله و سیب سرتخت دور هم جمع شده ایم و بعدهم بلافاصله از میهمان کوچکی دعوت می کند تا روی سن بیاید و خیرمقدمی به گردشگران بگوید.
میهمان کوچک برنامه خود را از نوادگان الماس خان کندوله ای شاعر بزرگ کُرد و سراینده شاهنامه کردی معرفی می کند، شاعری که مقبره اش روی کوهی مشرف به روستای کندوله قرار گرفته و مردم منطقه احترام زیادی برای او قائلند.
پس از او، بخشدار دینور هم بالا می رود تا کمی از پتانسیل های منطقه و روستاهایش برای گردشگران بگوید. سیدامیر هاشمیان به اهمیت تاریخی منطقه دینور اشاره می کند و می گوید: “دینور از نظر تاریخی جایگاه مهمی در کشور و حتی جهان دارد، به گونه ای که باستان شناسان این منطقه را یکی از اولین سکونتگاه های استقرار بشری می دانند و سابقه تاریخی حدود ۱۲ هزار ساله دارد. زمانی که رصد خانه مراغه هنوز احداث نشده بود، دینور دارای رصدخانه بوده و نام حدود ۵۳ دانشمند از این دیار در کتب ناریخی آمده است”.
با پایان حرف های بخشدار دینور، نوبت به مراسم سیب گردانی و انگور گردانی می رسد. دختران و پسران کندوله ای با لباس های رنگارنگ و خوش نقش و نگار کُردی، طبق هایی از انگور کندوله و سیب سرتخت را روی سرهایشان گرفته و از مقابل جمعیت رد می شوند که با تشویق های بی امان گردشگران همراه می شود.
مجری برنامه دوباره بالای سن می رود و این بار از گروه دف نوازی “نینوا” دعوت می کند تا برای گردشگران اجرای برنامه داشته باشند. برخی از اعضای گروه روی پشت بام یکی از خانه های مشرف به محل برگزاری جشنواره رفته بودند و مابقی هم روی سن برنامه را اجرا کردند. چند اجرای این گروه در وصف پیامبر گردشگران را سر ذوق آورد تا جایی که خیلی هایشان با گوشی های همراه خود شروع به فیلمبرداری از این گروه موسیقی کردند.
با پایان برنامه گروه دف نوازی، باران هم نم نمک شروع به باریدن می کند، اما جذابیت های برنامه باعث می شود تا گردشگران حتی با تند شدن باران هم از سرجایشان تکان نخورند.
حالا نوبت به محمدگردکانه عضو هیات علمی مرکز تحقیقات کشاورزی استان می رسد تا درباره اینکه چرا سیب سرتخت تا این حد مشهور شده برای گردشگران حرف بزند. او یکی از رازهای خوشمزگی و کیفیت بالای این نوع سیب را منطقه کشت آن می داند و می گوید:” معروفیت سیب سرتخت به خاطر شرایط محیطی مناسب منطقه و بالا بودن ارتقاع آن از سطح دریاست که باعث شده این منطقه شب های خنکی را داشته باشد و سیب های استخوانی از باغات آن برداشت شود”.
به نزدیکی های ظهر و به نیمه رسیدن جشنواره نزدیک می شویم، اما هنوز برنامه های دیگری است که باید برای گردشگران اجرا شود، اینبار گروه هلپرکه با ساز و دهل برنامه اجرا می کنند و جمعیت هم با دست و هورای خود نشان می دهند که چقدر سر کیف آمده اند.
و اما حالا نوبت به مدیرکل میراث فرهنگی استان به عنوان متولی اصلی برگزاری این جشنواره می رسد تا او هم از اهمیت برگزاری این جشنواره و روستای هدف گردشگری کندوله بگوید. فرمانی در ابتدای صحبت هایش به قدمت بسیار بالای کندوله و منطقه دینور اشاره می کند و اضافه می کند:” باتوجه به قدمت بالای این منطقه در نظر داریم با انجام کاوش های باستان شناسی آن را به یک سایت موزه همانند شهر سوخته تبدیل کنیم که البته این امر مستلزم تخصیص اعتبار است”.
مدیرکل میراث فرهنگی استان در ادامه حرف هایش به وجود یک حمام تاریخی در روستای کندوله و تقاضای مردم این روستا برای بازسازی آن هم اشاره ای می کند و می گوید: ” یکی از نوادگان بانی این حمام اعلام آمادگی کرده تا نیمی از اعتبار مورد نیاز برای بازسازی و مرمت آن را تخصیص دهد، میراث فرهنگی هم بخشی از آن را متقبل می شود و انتظار می رود که مابقی اعتبار را شهرستان تامین کند”.
او در پایان صحبت هایش یکی از اهداف برگزاری این جشنواره را علاوه بر توسعه گردشگری روستایی، تلاش برای ثبت ملی انگور کندوله و سیب سرتخت عنوان می کند و ادامه می دهد:”در حال حاضر بخش زیادی از محصولات این منطقه به خارج از استان می رود و حتی در استان های دیگر با برند خودشان آن را به فروش می رسانند، درحالی که می توان با احداث یک بازارچه فروش محصولات باغی کاری کرد تا مردم از نقاط مختلف برای خرید سیب و انگور به این منطقه بیایند”.
کم کم مراسم به انتهای خود می رسد، گردشگران یکی یکی از روی صندلی ها بلند می شوند و به طرف غرفه ها می روند، چند غرفه را به ردیف کنار هم چیده شده اند و در آنها انگور کندوله و سیب سرتخت با محصولات فرآوری شده آنها مثل سرکه سیب و شیره انگور و …را می فروشند.
کمی آنطرف تر، سیاه چادری برپا شده که عطر نان ساجی داغ با بوی خوش شیرینی برساق و آش رشته زنان کندوله ای، ول وله ای را مقابل آن به راه انداخته و جمعیت زیادی از گردشگران را به سمت خود کشانده است.
زمان به سرعت می گذرد و آفتاب کشان کشان خود را از پشت تکه های ابر به پَسِ کوه می رساند تا اندک اندک حکمرانی شب از راه برسد.
ما هم به ناچار از کندوله و مردم خونگرم و مهربانش با تمام زیبایی هایش خداحافظی می کنیم و پس از یک روز پرهیجان و شلوغ راهمان را به سوی خانه در پیش گرفتیم.
کندوله از جمله روستاهای هدف گردشگری کرمانشاه واقع در شهرستان صحنه است که حدود ۸۰ کیلومتر از مرکز استان فاصله دارد.
انتهای پیام