ایران، ترکیه و ارزِ تاواریش

ایران در برابر سه تهدید بزرگ

تاکید مداوم برخی از سیاستمداران و تحلیلگران ایرانی بر «پایانِ عصر دلار» و دل بستن به اثرگذاری سازمان شانگهای و گروه بریکس در نظام بین الملل، رویداد جدیدی نیست. این نگاه ایده آلیستی، تداوم همان نگرش کُهن فردیدی – آل احمدی به مفهوم «غرب» است.

در چند سال گذشته و به ویژه در دوران دولت سیزدهم، علاوه بر دولتمردان، برخی از چهره‌های مطبوعاتی نزدیک به دولت نیز بارها تلاش کردند تا تعبیر «پایانِ غرب» و زایش مجدد شرق را جا بیاندازند و در سایه‌ی همین نگرش دوقطبی، چنین پیشبینی کنند که دلارِ آمریکا موشِ کوچکیست خزیده در لانه و اژدهای یوان، تمام فراخنای خزانه‌ی جهانی را گرفته است! اما لشکر بی‌صدای مورچگان چینی، در سکوت، دلار و یورو اندوختند و اجازه دادند که هیجانِ در دست گرفتنِ پول جدید بریکس با کانونیت امارت اسلامی افغانستان، نصیب ولادمیر پوتین شود. در روزهای اخیر هم در سایه‌ی اظهارات جناب عراقچی، فهمیدیم که خورشید خانم، خط قدیمی شمال و جنوب را رها کرده و حالا مدتیست «در حال طلوع از شرق است، و حقیقتا در حال غروب در غرب»!

موضوعِ قدرت نمایی بریکس در صحنه‌ی سیاست و اقتصاد بین الملل، آن قدر برجسته شد که حتی دست ندادنِ اردوغان با پزشکیان در عکس یادگاری اجلاس کازان، این شائبه را به وجود آورد که احتمالا رییس جمهور ترکیه چنین تصور کرده که عدم عضویت کشورش در بریکس، به این دلیل بوده که ایران در گوش چین و روسیه خوانده «مبادا یک عضوِ ناتو را به جمع بریکس راه دهید»! در حالی که در پشت صحنه چنین خبری نیست و نه تنها ترکیه، بلکه دیگر کشورهای خواهان عضویت هم به اتاق انتظار فرستاده شدند و بریکس نشان داد که فعلا خیال توسعه ندارد.

عدم عضویت ترکیه در بریکس، در رسانه‌های داخلی این کشور، زمینه‌ی آن را فراهم کرد که سیاستمداران و تحلیلگرانِ منتقد اردوغان و حزب عدالت و توسعه، دولت را به رگبار نیش و کنایه ببندند و بگویند آن قدر اشتیاق نشان دادید که بریکس هم ما را به جمع خود راه نداد! البته واقعیت این است که انتظار اصلی تیم اردوغان، این بود که موضوع عضویت این کشور در جمع بریکسی‌ها، در نشستِ کازان، نهایی شود. اما چرا؟ آیا ترکیه مبادلات تجاری عظیمی با اعضای بریکس به راه انداخته و به این جمعبندی رسیده که ارتقاء به رده‌ی عضو رسمی، کاتالیزوری برای افزایش حجم مبادلات و کاهش هزینه‌های گمرکی است؟ خیر.

واقعیت این است که ترکیه همین حالا هم روابط اقتصادی کلان و سودمندی با روسیه و امارات دارد و با کشورهای ایران، چین، مصر، آفریقای جنوبی و اتیوپی هم تجارت قابل توجهی دارد و چنین نیست که سود اقتصادی عظیمی را در پرونده‌ی عضویت دنبال کند. مساله‌ی ترکیه چیز دیگری است و پافشاری بر تسریع اعلام عضویت، ریشه در روابط ترکیه و غرب دارد!

اشتیاق آنکارا برای پیوستن به بریکس، نه یک عزم معطوف به اراده و کنش، بلکه یک تصمیمِ نمادین از نوع واکنش و اعلام موضع در برابر غرب است.

اردوغان چند سال پیش هم در دیدار با پوتین، آشکارا اعلام کرد که تمایل دارد کشورش عضو شانگهای شود. اما در همان مقطع تاریخی نیز، این سخن دقیقا در شرایطی بیان شد که ترکیه، امیدی به پیشبرد مذاکرات تکمیل روند عضویت در اتحادیه‌ی اروپایی نداشت و علاوه بر این، در خرید سامانه‌های موشکی غربی ناکام مانده و برای خرید اس ۴۰۰ روسی، به تصمیم نهایی رسیده بود. به بیانی دیگر، ترکیه در شرایطی برای عضویت در شانگهای و بریکس اعلام اشتیاق و تمایل کرد که امید به عضویت در اتحادیه اروپا کاهش یافته و عضویت در ناتو هم نتوانست تضمینی برای خرید سامانه‌های موشکی و هواپیماهای جنگنده‌ی اف ۳۵ و اف ۱۶ باشد و حتی برای خرید جنگنده‌ی اروپایی فانتوم یوروفایتر نیز، با موانع جدی روبرو شده است. آن هم در شرایطی که پافشاری ترکیه بر استقلال دولت ترک‌های قبرس، به نقطه عطف مهم اختلافات آنکارا – بروکسل تبدیل شده است.

ترکیه در شرایطی کلونِ دروازه‌ی بریکس را گرفته و دق الباب می‌کند که بیش از هر زمان دیگری «دلارلازم» است! برای آن که تصویر روشنی از وابستگی ترکیه به دلار و تجارت با غرب داشته باشیم، به این آمار ساده و سرانگشتی نگاه کنید:

الف) ارزش هر ۱ دلار آمریکا به رقم شگرف ۳۵ لیره نزدیک شده و یورو هم از ۳۷ لیره فراتر رفته است!

ب) حجم بدهی خارجی دولت و بخش خصوصی ترکیه به بانک‌های خارجی، رقمی نزدیک به ۵۰۸ میلیارد دلار است و هر یک قوروشی که به ارزش دلار افزوده می‌شود، میزان بدهی به شکلی تصاعدی و نگران‌کننده، بالا و بالاتر می‌رود.

ج) حجم مبادلات تجاری ترکیه – آمریکا به ۳۱ میلیارد دلار رسیده و مجموع تجارت ترکیه – اروپا نیز رقمی نزدیک به ۲۱۰ میلیارد دلار است.

پس قبول کنیم که اساسا مسیر اقتصاد ایران و ترکیه دو مسیر متفاوت هستند و طبیعتا انگیزه‌های این دو کشور از عضویت در بریکس، تفاوت قابل توجهی دارد.

نظر به آمارهای بالا، برخلاف ایران، در ترکیه کسی از پایان عصر دلار و افول غرب حرفی نمی‌زند و حتی رسانه‌های تحت امر اردوغان نیز، ارز بریکس را به عنوان جایگزین آتی دلار قلمداد نمی‌کنند. چرا؟ شاید کارل مارکس بتواند به این سوال پاسخ جالبی بدهد: می‌دانیم که بر اساس نظریات مارکس، «این آگاهی انسان نیست که هستی اجتماعی او را تعیین می‌کند، بلکه هستی اجتماعی است که به آگاهی او شکل می‌دهد.» شاید اگر بتوانیم همین سخن مارکس را به عالمِ اقتصاد سیاسی و تجارت بین الملل تعمیم دهیم، به چنین استنتاجی برسیم: «این تجارت خارجی کشورهاست که مسیرِ سیاست خارجی آنها را تعیین می‌کند!» یعنی احتمالا اگر ما هم به اندازه ترکیه، با آمریکا و کشورهای اروپایی روابط اقتصادی داشتیم، تا این اندازه درباره‌ی پایان دلار و افول غرب حرف نمی‌زدیم و اهمیت عضویت در بریکس را هم نهایتا در حد یک عکس یادگاری و دورهمی دیپلماتیک تلقی می‌کردیم.

۳۱۱۳۱۱

خروج از نسخه موبایل