امام سجاد(ع) و تداوم معرفت‌افزایی پس از واقعه کربلا

به گزارش خبرنگار گروه فرهنگ و جامعه خبرگزاری علم و فناوری آنا،  بیست و پنجم ماه محرم به روایتی سالگرد شهادت چهارمین اختر تابناک سپهر ولایت، حضرت امام زین‌العابدین (ع) است. بزرگ‌مردی که نامش با روشنگری و معرفت و نیایش گره خورده است.

حضرت امام سجاد(ع)

در چنین روز‌هایی و در محرم سال ۶۱ هجری، دو هفته از جنایت بزرگ یزیدیان در سرزمین تفتیده کربلا گذشته بود. روز‌هایی که کودکان غمدیده تنها و بی‌یاور همچون پروانگان، گرد وجود مقدس حضرت زینب کبری (س) می‌گردند. بلور سکوت بیابان، هر ازگاهی با قهقهه و هلهله حرامیان دنیاپرست می‌شکند. کاروان اسرا، بدون سالار و بدون علمدار به‌پیش می‌رود. مرکب‌ها بی‌کجاوه، راکبان خسته و دل‌شکسته، دل‌های شکسته پر خون و خون‌های ریخته، روی نیزه خشک شده. چه شب‌هایی در پیش است؟ خدا می‌داند و بس!

اشک روی گونه کودکان حرم خشکیده، تشنگی که تا دیروز امان از همه بریده بود، برطرف شده، اما چه سود؟ دیگر کسی به فکر آب نیست! هفتاد و دو کبوتر بی‌سر در عطش آب ماندند و سر به نیزه دادند تا در برابر گردنکشان سر خم نکنند.

کاروان به پیش می‌رود. سر‌هایی برنیزه است و سر‌هایی روی شانه زینب (س). کودکان غم، یتیمی را با او تقسیم می‌کنند. کفتار‌های تازیانه به دست، دندان تیز کرده‌اند برای کیسه‌های زر، پاداش خوش‌خدمتی، پاداش جنایت، جایزه‌ای برای کشتن بهترین بندگان خدا روی زمین. آه که نه‌تن‌ها آب روان، که غم هم شرمنده اهل حرم شد!

 حکایتی که ادامه دارد

اینک از پس ۱۴۰۰ سال، در قلب ایران اسلامی حکایت اباعبدالله‌الحسین (ع) تا ظهر عاشورا یک داستان است و با غروب حزن‌آور خورشید، رنگی دیگر پیدا می‌کند. مگر نه این‌که «کل‌یوم‌عاشورا و کل‌ارض‌کربلا»، هنوز «لبیک یا حسین» لرزه بر اندام یزیدیان می‌اندازد؟

تداوم معرفت آفرینی عزای سالار شهیدان تا ایام شهادت حضرت علی‌بن‌الحسین (ع) نشان دلدادگی شیعه است. از حماسه عاشورا تا غربت شام غریبان و از آنجا تا روشنگری سیدالاسراء، حضرت سجاد (ع) هر سه، مهره‌های یک تسبیح‌اند. سه نگین یاقوتی بر رکاب امامت‌اند و چه خوش نشسته‌اند بر این رکاب نورانی. نگین‌هایی که عقیق سرخ سیدالشهدا (ع) را در‌برگرفته‌اند تا عاشورا برای همیشه تاریخ زنده بماند.

این سه رویداد غمبار، از ستون‌های مستحکم شیعه‌اند. سند مظلومیت و بصیرت، مگر نه این که قصه پرغصه، اما غرورآمیز کربلا روایتگرانی امین و با‌صلابت می‌خواست. زین‌العابدین (ع) توفیق نبرد و شهادت در کشاکش خون و نیزه و شمشیر را نیافت، اما سپر تیر‌های دروغ و گرز سنگین دروغ‌های خفاشان اموی بود تا حقیقت قلب نشود. اگر قمربنی‌هاشم (ع) پهلوان سپاه امام (ع) بود، علی‌بن‌الحسین (ع) در کنار عمه داغدیده‌اش، شیرمرد عرصه روشنگری به حساب می‌آمد و می‌آید.

امام سجاد (ع) تنها امامی است که امامتش در غل و زنجیر آغاز شد. آن حضرت همراه با پدر بزرگوار خود در قیام عاشورا حضور داشت، ولی بنا بر مصلحتی که خداوند متعال برای حفظ جان امام سجاد (ع) در نظر داشت، در آن هنگام به بیماری شدیدی مبتلا بود و نمی‌توانست روی پای خود بایستد و عملاً امکان حضور در میدان نبرد را نداشت. البته نقلی یافت نشده که بیماری آن حضرت در طول سفر از مکه به سوی کوفه را بیان کرده باشد؛ بنابراین ظاهراً این بیماری در همان یکی دو شب مانده به واقعۀ عاشورا رخ داده است. بعد از آن هم نقلی دربارۀ ادامۀ بیماری امام (ع) به چشم نمی‌خورد. به نظر می‌رسد که پس از فاجعۀ کربلا و حتی هنگامی که اسیران خاندان رسالت را در دوازدهم محرم وارد کوفه می‌کنند، امام زین‌العابدین (ع) از این بیماری رها شده است.

دربارۀ آن حضرت نقل شده که در روز عاشورا چند بار وقتی تنهایی پدر بزرگوار خود را می‌بیند، تصمیم به یاری آن حضرت می‌گیرد، ولی حتی توان ایستادن روی پای خود را ندارد و بر زمین می‌افتد.

هنگامی که دشمنان به خیمه‌ها هجوم می‌آورند، وارد خیمۀ امام سجاد (ع) نیز می‌شوند. در این هنگام ایشان را می‌بینند که در آتش تب می‌سوزد و به‌شدت بیمار است. شمر و گروهی که همراهش بودند ابتدا قصد جان آن حضرت را می‌کنند، ولی با مشاهدۀ شدت بیماری آن حضرت لحظه‌ای درنگ می‌کنند. در این میان یکی از اشقیا می‌گوید: «چرا این جوان بیمار را نمی‌کشی؟». در این هنگام شمر برای کشتن امام (ع) تشویق می‌شود، ولی حضرت زینب کبری (س) مانع می‌شود.

در هنگامی که کاروان اسرا را به‌سوی کوفه حرکت می‌دهند بار دیگر جان امام سجاد (ع) در معرض خطر قرار می‌گیرد و باز هم زینب کبری (س) است که به یاری آن حضرت می‌شتابد. در هنگام گذر کاروان از پیکر‌های شهدا، امام سجاد (ع) به پیکر پاره‌پارۀ پدر که بی‌کفن بر زمین افتاده، نظاره می‌کند و چنان در بغض و بهت فرو می‌رود که دیگر قادر به سخن گفتن یا گریستن نبوده است. حضرت زینب (س) وقتی متوجه آن حضرت می‌شود عرض می‌کند: «فرزند عزیز برادرم! این چه حالی است؟! نزدیک است جان از تن تو خارج بشود».

امام سجاد (ع) می‌فرماید: «آیا نمی‌بینی که می‌خواهیم پدرم را این‌گونه دفن ناشده بر روی زمین رها کنیم و برویم؟». حضرت زینب (س) با بیان حدیثی از پیغمبر اکرم (ص) در این باره که مرقد امام حسین (ع) زیارتگاه مؤمنان خواهد شد، امام سجاد (ع) را تسلّی می‌دهد.

دو میراث بزرگ  معنوی از حضرت زین العابدین(ع)

نزدیک به شصت مورد از مناجات‌های امام سجاد (ع) در صحیفه سجادیه گردآوری شده که علاوه بر تبیین حقایق والای اسلام، به‌نوعی نشان‌دهندۀ وضعیت اسف‌بار جامعۀ اسلامی و نگون‌بختی مسلمانان هم می‌باشد؛ و البته راه نجات از این مصائب را نیز به آنان نشان می‌دهد. صحیفه سجادیه حاوی مفاهیم ارزشمندی است که در غالب دعا بیان شده است.

میراث بزرگ دیگری که از امام سجاد (ع) به یادگار مانده، «رسالۀ حقوق» است. در زمانی که نادانی و ستم و نادیده گرفتن حقوق به اوج رسیده و همۀ مفاهیم دینی تغییر یافته و حاکمان و فقیهان درباری، آن را هرگونه که دوست دارند به مردم ارائه می‌دهند، امام (ع) در قالب پنجاه بند، حقوق گوناگونی را که برعهدۀ انسان است، تبیین می‌کند؛ از حقوق اعضای بدن گرفته تا حقوق همسایگان و اطرافیان و حاکمان.

امام سجاد (ع) در طول سی و پنج سال امامت خویش، باوجود خفقان‌ها و مصائب عظیم این دوران، شماری از اصحاب صالح و بزرگوار را تربیت کرد و برای فرزند بزرگوار خود امام باقر (ع) به ارث نهاد تا آن حضرت و نیز امام صادق (ع) را در تثبیت مکتب شیعه در عرصه‌های گوناگونِ فقهی، کلامی، اخلاقی و… یاری کنند و معارف والای شیعه را از نظرات دیگر فرقه‌ها متمایز سازند.

غبارزدایی از چهره امام سجاد (ع)

چهره مظلوم بی‌صدای سر به زیرِ منفعلی که از امام سجاد (ع) درست کردند به کلی برخلاف واقع است. چهره حقیقی ایشان، چهره یک مبارز قهرمان خستگی‌ناپذیر آشتی‌ناپذیر پیگیری است، که با تدبیر تمام، با دقت کامل راه‌ها را می‌شناسد، انتخاب می‌کند و به سمت هدف این راه‌ها را می‌پیماید، خودش خسته نمی‌شود و دشمن را خسته می‌کند و نتیجه هم این شد که بالأخره دشمن خسته شکست‌خورده -دستگاه اموی- وقتی مایوس و ناتوان شد، آن حضرت را مسموم کرد و امام بزرگوار و عزیز بعد از یک عمر پربرکت پرمبارزه پرتلاش مقدس سر تا پا نورانی جوار پروردگار را زیارت کرد و به عالم قدس و رضوان الهی پرواز کرد. این خلاصه زندگی امام سجاد (ع) است. مبارز قهرمان خستگی‌ناپذیر.

پس از شهادت امام حسین (ع) در سال ۶۴ و ۶۵ هجری قمری عده‌ای به صورت تّوابین تحت تأثیر فشار وجدانی حادثه عاشورا حرکت و قیام کردند و تماماً قتل عام شدند. حتی یک نفر از توابین زنده نماند. به این ترتیب دنیای اسلام یکسره شد بنی‌امیه!

دیگر علمای آن زمان و محدثین بزرگ شجاعت و جرأت نداشتند لیکن بسیاری‌شان وابسته می‌شدند و در اختیار دستگاه جور در می‌آمدند؛ لذا سیاست این بود کانون اسلام واقعی را به کلی از بین ببرند و کسانی را که ممکن است ادعای جانشینی پیغمبر (ص) را داشته باشند و مردم بپذیرند این‌ها جانشین به حق پیغمبرند، به کلی نابود یا منزوی کنند.

در این شرایط امام سجاد (ع) کار امامت را شروع کرد. سخت‌تر از دوران امامت چهارمین امام شیعیان هیچ روزگاری را نداریم. زندگی دوران امام جواد (ع)، امام هادی (ع)، امام حسن عسگری (ع)، آن سه امام آخر که آن‌ها هم در دوران اختناق بودند یا دیگر امامان (علیهم‌السلام) هر کدام از این‌ها را که نگاه کنید خواهید دید به تلخی و سختی و محنت دوران امام سجاد (ع) – یعنی سال‌های اول امامت ایشان – در تمام ۲۵۰ سال زندگی ائمه هیچ سال‌های دیگری را ما نمی‌شناسیم. به‌گونه‌ای که در روایت از امام صادق (ع) آمده است: اِرْتَدَّ النّاسُ بَعْدَ قَتْلِ الْحُسَیْنِ (علیه‌السلام) اِلاّ ثَلاثَةٌ؛ بـعـد از شـهادت امام حسین (علیه السلام) مردم مرتد شدند و تنها سه نفر ماندند.

در این دوران این قهرمان اهل‌بیت (ع)، امام صبور و مقاوم، سیاستمدار به سیاست الهی، بزرگ‌مرد حقیقی اسلام کمرهمت را برای ادای رسالت بست و سه هدف عمده در ذهن آن حضرت بود. هدف اول و مهم‌تر این‌که نگذارد حقایق اسلام و اصول اسلام زیر دست و پای سلاطین جور و عواملشان، غرض‌ها و جهل‌ها از بین برود. چون در چنین اوضاع و احوال سیاسی که بر ضدمکتب در کشوری یا در جامعه‌ای به وجود می‌آید، از اصول مکتب چیزی باقی نمی‌ماند.

هدف اول امام سجاد (ع) این بود که اصول اسلامی و قرآنی را حفظ کند و نگذارد که این‌ها فراموش شده و از بین بروند. هدف دوم این بود که یکی از این اصول را که اصل امامت و ولایت هست، برای مردم تبیین کند، مردم بفهمند امامت جامعه‌ی اسلامی یعنی چه و خلیفه پیغمبر (ص) یعنی چه کسی و شرائطش چیست؟ چه وظائفی بر عهده دارد و مردم با او چه رابطه‌ای دارند و چگونه چنین شخصی بر مسند خلافت می‌نشیند؟ مسائل مربوط به امامت مسلمین و خلافت پیغمبر (ص) را امام برای مردم تبیین کند تا در ذهن مردم این باور به وجود نیاید که حقیقتاً امامت یعنی همین که عبدالملک مروانی یا یزید ملعون یا دیگر خلفای جور عهده‌دار او هست.

هدف سوم این‌که امام سجاد (ع) اعلام و تفهیم کند که امام اوست و نه آن کسی که امروز در رأس کار است. هدف سوم هدف سیاسی محض بود، هدف دوم هدف نیمه سیاسی و نیمه اعتقادی بود و هدف اول هم که هدف اعتقادی خالص و محض بود، که البته به یک معنا همه این‌ها سیاسی بوده و هست.

آن نور بازمانده از دشت خونین نینوا، تا پایان عمر بابرکتش عزادار سیدالشهدا (ع) و یاران با وفایش باقی ماند، اما غم را با معرفت آمیخت. با دعا، با عمیق‌ترین معارف الهی در قالب گفتگو با ذات اقدس پروردگار، تا شیعه صحیفه‌ای داشته باشد برای روز‌های دلتنگی، برای ایام سردرگمی، برای روشن شدن راه. دوازده محرم، امتداد غم است و حماسه. ادامه معرفت، از عاشورا تا شام غریبان و از آنجا به شهادت سید‌الساجدین حضرت علی‌بن‌الحسین (ع).

خروج از نسخه موبایل