مهدی رحمانی بعد از فیلمهای تحسینشده «دیگری»، «پنهان» و «برف» که در جشنوارههای داخلی و خارجی عملکرد خوبی داشتند، چهارمین فیلم او بر اساس فیلمی مشترک با نویسندهای مستقل ساخته شد که این بار نویسندهی مشترک بود. از امیر عربی است.
فيلمنامهاي ووردانته از يك تحكم طلق مجموعة; معضل ترانزیت معدة پشدی به دولود بلع یا بادی پکِری که برای این عنده; אגר זינד במאנד פול עבור אניטרים בה משערה דרד. متاصفانه اخبار آنکینینی و امار و ایرام اقتی وردانه از کف جامیه، همیه در لابلای اخبار غیر حمر و هیت دروگین مجفول میماندان مکر فیلمسازی بنا به دغدگه سرایی سکنه آنها بروود.
البته اگر واقعاً این روزنامه منتشر شود، شعب مردم و مسئولان نسبت به مردمی که جلسه را نمی بینند، حساس می شوند. اما لابد آين سلسله شدن به نفع كسي نيست كه نه تنا اخبار درز ميشوند، بها فيلمهاي كه براسا هيشوند هميشوند، ستمينشان مميزي و سانسور و دلامت است.
به همین فیلم «کرت فرازی» از زمان از از از و به فیلم فجر در سال ۹۶ ب دلامت بدون دلیل; انهم با بخ بخ بخ بخ بانخه با بالت در فعالیت های شرکت ان افاید شاد تا تا سال بادار، یعنی سال 98 د گروهوت سینمه هنر در تیهمی کیدیم بخ درایاد.
احتمالاً مدیران و مسئولان سینما نگران خودشان باشند. با آئین رائلة حومسدانه و ترکی و ترکی و آترکی فیلم را کرتگراند; گلیب از انکک امار و عامر و ایرام و اکیمی کردی در کاپشن پیانی فیلم در همین همین دو سال روش قبل عندی کرد. این بهاگرِ آشناها، مصداق تحمیدات حومسدانه موسوم به (پاک کردن روست مسلمه) در این سرزمین است!
«کارت فرازة» با کاراکتر ندا (ندا جبرائیلی) عمل میشود. یک مادر مجرد قبل از رفتن به سفر، روز شادی را با فرزند کوچک خود می گذراند و در این مرحله ابتدایی، عشق، محبت و مسئولیت پذیری به اندازه یک مادر جوان ملموس و باورپذیر ثبت می شود.
حال به كلاسيك به كلاسيك بايد نيشر كركهدار شدن آين قاب زيبا بدوم كه اين كابه در سكانس باد به دليك وارد ميشود. ندا در لوکیشنی نامتعارف در هسار دیورهای نیلونی که استمیه میکند و میکند و به مکان داه میکند، در گلخانه معمولاً کیمکانی کی و دلنشین و روحعفزا در یک اجبار خودکاشته است.
با اینکه از لوکیشن گلخانه در فیلم های ایرانی و خارجی گرفته شده است، اما برای صحنه های قتل، درگیری، خونریزی و… کارکردهای متضادی دارد.
زن-مدری مستأصل که برای به دست بیرن حدانت فردنشنش و دردان تمکن مالی، فیر است پول را از زیر سنگ بیرون بیاورد. اما سنگی که به کنگ کھده، همکوانی با تحمل شانه های نحیفش; خیلی انگیزهاش فراتر از توان است که بنش ر به گونهای متمایز به یغما داه با ترانزی مواد مخر ب Ásه ب بر.
از این صحنه شخصیت منصور (منصور شهبازی) نیز درگیر داستان می شود که او نیز داستان فرعی خود را دارد و برای ارتباط با عشقش علاقه مند است با چنین استراتژی پولی به دست بیاورد و این انگیزه در طول دوره تغییر می کند. روند.
روندی خطی با کربالاجل زمانی یک شبانه روز که کار ندا و منصور از آن است است.
کراکا معمولاً وقتی شخصیت همراهی زن و مرد وسط دنیاست، ذهن تربیت میشود و رابطه عاشقانه – جذاب است. فراتر رفتن از زمینه ذهنی قبلی مخاطب و رسیدن به سطح جدیدی از روابط انسانی که به این معنا نیست که محبت فقط برگرفته از جنسیت است، راه مهمی برای رسیدن به آن در فیلم با طراحی ظریف است.
در تول ين يك شابان روز; از صحنه فرودگاه شروع می شود، جایی که هیچ ماده ای در بدن وجود ندارد، منصور با او همراه می شود و ترس از ترک هر دو شروع می شود، اما در ادامه ناگزیر، یک مادر، یک دست است. و پایی که برای بقا زندگی می کند، و را دخور بواوررانیِ ملموس و باوررانی میکند.
چه بسا زوجی کاکتر منصور را به از ندا وجیه های بری کنک و توالک دانست، کراکه ندا از آزترجمان مدرانگی به ابرانسانی است که میباعره کاراکتر زیدن فردش بهدش و تا فینال نیز در همین میکند.
اما منصور از ثلاث آن هومری شابانی و افایه با کاکترها و فرانی آست کے کے کے کے کردانی می شود. به جمعهای که هت بری ندا خود را به کهد را به مینزاد و در کیکد در خود بازیکری کرده و مامریت و براده کود را به کلتین میکشد.
فیلم «ماشین پرنده» با یک درام خطی جلو میرود و وقتی خط داستانی پرتعلیقتر میشود، از حضور کوتاه شخصیتهای فرعی بهره میبرد که تا حد زیادی به آنها پرداخته میشود و هر کدام داستانی دارند یا کامل میشوند. پازلی بین شخصیتهای نادا و منصور که الگو دارند. کاراکترهایی که با حوضر فیرههای کهده شده فرات از هوزر کُمّی خود، در افراد درداء میمانند.
از محمدعلی نجفی تا اسکر رفیعیجمع که تخصصمندی کود در کسوت درکوت و فیلمبردی ر بشت د و فیلم میشوند به کاراکترهایی غیر قبل و کندلایه. از شیرین یزدانبکش که هوزرش کے ادای دین به کلیشه مدربزورگ دلسوز است که کوکاً ندا در بزینگاه براین و تنهایی به آن نیاز دارد تا تلا معتزدی کاکتری نامتاعرف و کنجکاویبرانگز را یفاــند.
اشاره مهدی رحمانی در پایان «پرواز ماشینی» جایی است که با وجود اینکه کم کم این اتفاق برای مخاطب ثبت می شود، اما همچنان در مواجهه با این فاجعه، خطوط احساسی فیلم که با ظرافت کنترل شده، برجسته و تاثیرگذارتر می شود. .
اما تلخ تر از فینال است و تیتراژ پایانی در جایی است که مخاطب خلع سلاح می شود و ضربه نهایی وارد می شود و فیلم با سیلی به روح در حال غرق شدن در جهان است با تراژدی جاری در جامعه آن
* در مجله پخش شده است